Você procurou por: well beings of it's citizens (Inglês - Persa)

well take care of it .
ما ترتيبشو ميديم . ‏ .

well, fall out of it.
خب حالا اتفاقيه که افتاده

no , well take care of it .
نه ، ما ترتيبش را ميديم .

well , good . lets get rid of it .
اون به نظر ميرسه كه مرده .

well , thats the beauty of it .
خوب ، همه چي ميتونه قشنگ باشه .

i was taught to regard women as beings of a higher order .
به من ياد دادند که زنها موجودات والا تباري هستند .

it's about the well-being of nations.
این درباره خوشی ملتهاست.

well being
کیفیت زندگی

animal welfare is the well-being of animals.
رفاه جانوران به معنای آسایش حیوانات.

the well-being of sir oh kyum-ho or our family
خیر و سعادت عالیجناب اوه کیوم هو یا خانواده مان راتضمین کنیم

they are facts about the well-being of conscious creatures.
درباره رفاه موجودات دارای آگاهی واقعیت هایی وجود دارند.

for you, the human being of such behavior, will certainly deserve it.
آيا آدمى مى‌پندارد كه او را بيهوده و رها فرو گذارند- كه در دنيا مكلّف نباشد و در آخرت برانگيخته و حسابرسى نشود و پاداش و كيفر نبيند-؟!

being of no further use here .
كه ديگه اينجا به كار نميام .

this year, syria witnessed a great deal of havoc, death, and a tremendous amount of kidnappings that left most of its citizens hopeless.
همانطور که خبرنگارالجزیره می‌گوید به محض پناه جستن، سرمای سخت و دعا برای برگشت به سرزمین آغاز می گردد.

upon arriving in the city, however, it is discovered that the city is plagued with an endemic illness that has transformed most of its citizens into bestial creatures.
ساکنان این شهر به یک بیماری بومی عجیب و غریب مبتلا شده بودند، که بر اثر این بیماری بسیاری از مردم به موجوداتی غیرعادی با خوی حیوانی تبدیل شده‌اند.

a regime which can not provide oxygen for its citizens claim to export its way of governing to the whole world.
و جالب این‌جا است حکومتی که توان فراهم کردن اکسیژن لازم برای تنفس شهروندان خودش را نداره، داعیه جهانی کردن سبک زندگی اسلامی و صدور آن به همه جای عالم را هم داره!

but if we're going to talk about human well-being we are, of necessity, talking about the human brain.
اما اگر ما می خواهیم درباره رفاه انسان ها صحبت کنیم، باید که ، لزوما"، از مغز انسان ها سخن بگوییم.

i have such a powerful feeling of well-being.
من احساس بسیار قدرتمندی از خوشبختی دارم.

'now? and before thou didst rebel, being of those that did corruption.
(امّا به او خطاب شد:) الآن؟!! در حالی که قبلاً عصیان کردی، و از مفسدان بودی!

not when it comes to my well-being. and now i'm getting a pig heart.
حالا كه اومديم يكمي خوش بگذرونيم بايد به جاي قلب خودم يه قلب خوك رو تو بدنم پيوند كنند