You searched for: insallah val je van de trap (Holländska - Persiska)

dus je viel van de trap?
پس از پله ها افتادي، آره؟

je hebt me van de trap geduwd.
ببين، منظوري نداشته، باشه؟

het is van de trap...
به خاطر پله ها بود.

ben je van de cia?
-مأمور سیا هستی؟ -نه .

- van de trap gevallen.
از پله‌ها افتادم، مي دوني...

ben je van de belasting?
-تو از طرف سرويس درامد داخلي هستي؟ -نه

de trap.
پله ها.

- ben je van de beeldpolitie?
--تو چي هستي يه پليس مجسمه اي؟

geniet je van de beschaving?
ازش لذت ميبري؟ هات داگ ميخوري؟

- hou je van de 'geest'?
-مشروب دوست داري؟

bij de trap.
با راه پله،داخل،داخل!

- ja, je verrukkelijke lijf duwde 'm van de trap.
-آره، بدنت حواسش رو پرت کرد از پله ها افتاد

- op de trap.
من ميارمش

komaan. - trek hem van de trap af.
يالا برو پايين پله ها

bewaak de trap.
حواست به بالا باشه

ik ben van de trap gevallen in hong kong.
توي هنگ کنگ از پله ها افتادم خيلي‌خب.

- langs de trap.
- از پله های خیابون -

straks val je nog.
از اينجا اگه بيفتي به شدت آسيب ميبيني.

jij staat op de laagste trede van de trap.
ببين، تو مرد قانوني ، باشه؟

anders val je flauw.
ميميري اونوقت