Şunu aradınız:: عصب واگ (Farsça - İngilizce)

عصب واگ
vagus nerve

عصب
nerves

عصب .
chord .

فساد عصب
nerverot

بي عصب .
nerveless .

عصب زیرزبانی
hypoglossal nerve

برضد آماس عصب .
antineuritic .

عصب زبانی حلقی
glossopharyngeal nerve

درد عصب سه قلو .
trigeminal .

عصب دهلیزی حلزونی
vestibulocochlear nerve

يه عصب کم استفاده شده
a raw nerve.

که روي عصب هام اثر گذاشته .
which affects my nerves .

براي چشم پزشکان و عصب شناسان .
of ophthaimoiogists and neuroiogists .

همين طور دکتراي زيست شناسي عصب ها
i couldn't even get through biochem without cheating off my roommate.

میزان موفقیت انتقال عصب خیلی بالا است.
the success rate of the nerve transfers is very high.

درس خونده mit اون يه عصب شناسه که تو
she was a neurologist studying at mit.

بنابراین، من با یک عصب شناس خبره ملاقات کردم
so, i met with a top neurosurgeon.

این آزمایش اخیرا با روش عصب شناسی انجام شده.
this was recently done with a neuroscientific twist.

این عصب حاوی رشته های حرکتی ، حسی و سمپاتیک است.
there are two phrenic nerves, a left and a right one.

عصب آن از عصب تیبیال بوده و از شریان پوپلیته تغذیه میکند.
it is also used when sitting down and standing up.