Şunu aradınız:: collar (İngilizce - Farsça)

collar
یقه

collar .
يخه .

blue collar .
کارگري .

white collar .
يقه سفيد .

blue collar worker
کارگر صنعتیstencils

is that a collar?
این یک قلاده است؟

white collar worker
کارمند اداریstencils

white-collar worker
کارگر یقه سفید

can i take his collar off .
ميتونم قلادش دربيارم .

put your collar straight , girl .
يقتو صاف کن دختر .

then i will remove your collar .
گردنبندتو بر ميدارم .

unlock her collar and let her to go .
گردبندشو باز کن و بذار بره .

a cable runs through your collar devices .
با کابلي که به يک دستگاه کشنده وصل هست .

just dont eat anything that wears a collar , .
چيزهاي عجيب و غريب نخوري .

but, when (the soul) reaches the collar bone
آرى، آنگاه كه جان به چنبر گردن- گلوگاه- رسد،

no! when the soul has reached the collar bones
آرى، آنگاه كه جان به چنبر گردن- گلوگاه- رسد،

i bet i could collar up some of them greens .
شرط بندي کردم که ميتونم ملخ سبزا را راحت بگيرم .

i bet i could collar upsome of them greens. .
اگه ببينمشون يک چند تاشون را ميگيرم .

beautiful dog no tags, no collar. healthy and sweet.
، يه سگ زيبا ، نه علامتي ، نه قلاده اي . سالم و دوست داشتني

it indicates the collar that panbanisha must wear when she goes out.
این نشان دهنده قلاده ای است که پمبنیشا باید وقتی بیرون می رود بپوشد.