Şunu aradınız:: evil (İngilizce - Farsça)

evil
شر

evil .
شريرانه .

you evil
اي لعنتي

evil eye .
بدنگري .

you evil!
پست فطرت

resident evil
رزیدنت ایول

and shes evil .
و اون يک شيطانه .

evil belial , .
بليال شيطان .

he's evil!
اون يارو شرِّه

a necessary evil .
تلفات جنگي .

you evil you, you...
اي پست لعنتي...

of evil-doers:
از احوال دوزخیان گنهکار.

evil deed bear evil deed.
كارهاي ناشايست ، چنين پاياني داره

evil , dangerous vermin .
بد ، جونورهاي خطرناک .

fretful when evil befalleth him
هنگامی که بدی بدو رو می‌کند، سخت بی‌تاب و بیقرار می‌گردد. [[«جَزُوعاً»: بسیار بی‌تاب و بیقرار. کسی که بسیار داد و فریاد و جزع و فزع به راه می‌اندازد. حال است.]]

bewailing when evil befalls him,
هنگامی که بدی بدو رو می‌کند، سخت بی‌تاب و بیقرار می‌گردد. [[«جَزُوعاً»: بسیار بی‌تاب و بیقرار. کسی که بسیار داد و فریاد و جزع و فزع به راه می‌اندازد. حال است.]]

evil never triumphs , hourglass .
شيطان هرگز پيروز نميشه ساعت شني .

evils
شر