Şunu aradınız:: fn involved in wound site clearance (İngilizce - Farsça)

i cant get involved in this .
من نميتونم وارد اين قضيه بشم .

are you involved involved in what .
تو هم دست داري دست تو چي .

is yum moon also involved in this?
يوم مون هم درگير اين موضوع بوده؟

a lot of autorities are involved in.
قدرت هاي زيادي داخل كار خواهند شد

how did he ever get involved in that?
او چطور درگیر ماجرا شد؟

everyone is involved in this . she wasnt .
هرکسي تو اين قضيه درگير بود اون نبود .

and then unama became involved in afghanistan.
بعد هم ماموریت کمکی سازمان ملل متحد در افغانستان به ما ملحق شد.

do you know what you're involved in here?
میدونی که درگیر چه موضوعی هستی؟

after seth , you were involved in every investigation .
بعد از استيف ، تو هر تحقيقاتي شما هم بوديد .

and regarding that space project youre involved in .
و در مورد عمليات فضا تو هم درگيري .

how could the tang government get involved in business?
چه طوري فرمانداري تانگ با تجارت در گير شده؟

agent miller , we shouldnt get involved in domestic shit .
مامور ميلر ، ما نبايد خودمون را درگير مسايل خانوادگي بكنيم .

specifically, the devices involved in this architectural implementation are:
به طور خاص، دستگاه های درگیر در این اجرای معماری عبارتند از:

four soldiers suspected of being involved in the rape have been detained.
چهار سرباز مظنون به دست داشتن در این تجاوز دستگیر شده‌اند.

because whoever sent you here is deeply involved in the slayer killings .
چون هركسي كه تو را اينجا فرستاده در قتل هاي قاتل حسابي درگير شده .

one is called reln -- it's involved in early developmental cues.
یکیش نامیده میشه reln—اون شامل سرنخهای توسعه ای اولیه است.

it was great , exciting . it was different than anything id been involved in .
خيلي هيجان انگيز بود و با هر کاري که قبلا توش شرکت کرده بودم فرق ميکرد .

it's keeping me standing. it's involved in coordinated movement.
اون منو ایستاده نگه میداره.اون درگیر حرکات هماهنگ است.

afghanistan: western military involved in organised crime? · global voices
افغانستان:سربازان قاچاقچی ایتالیایی

von willebrand factor (vwf) () is a blood glycoprotein involved in hemostasis.
کمبود این پروتئین (vwf) در بیماری فون‌ویلبراند موجب اختلال انعقاد خون می‌شود.