Şunu aradınız:: worn out trees (İngilizce - Farsça)

worn out .
زهوار در رفته .

be toiling and worn-out;
[آنان که همواره در دنیا] کوشیده اند و خسته شده اند [و سرانجام سودی نیافته اند]

hey , dad , my sneakers are worn out again .
هي پدر ، کفشهام ديگه زهوارش در رفته .

and because we've been fighting continuously, the men are worn out.
و به خاطر جنگ هاي متمادي كه داشته ايم ، مردانمون خيلي خسته شده اند

they're camping outdoors in this cold weather yet no one looked worn out.
اونها در اين هواي سرد در هواي آزاد اردو مي زنند و در عين حال هيچ كس خسته و كوفته به نظر نمياد

were we then worn out by the first creation? yet they are in doubt about a new creation.
آيا از آفرينش نخستين عاجز شده بوديم؟ نه، آنها از آفرينش تازه در شكند.

then look again and yet again, your sight will return to you in a state of humiliation and worn out.
بار ديگر نيز چشم باز كن و بنگر. نگاه تو خسته و درمانده به نزد تو باز خواهد گشت.

this is the field of biologic replacements, where we replace worn-out parts with new, natural ones.
اين یعنی همان عرصۀ تعويض‌های بيولوژيکی .. ..جاییکه اعضاء فرسوده رو با جديدشون جايگزين می‌کنيم."

then turn your vision again, and then again; in the end your vision will come back to you, worn out and frustrated.
بار ديگر نيز چشم باز كن و بنگر. نگاه تو خسته و درمانده به نزد تو باز خواهد گشت.

again turn thy vision a second time: (thy) vision will come back to thee dull and discomfited, in a state worn out.
بار ديگر نيز چشم باز كن و بنگر. نگاه تو خسته و درمانده به نزد تو باز خواهد گشت.

and when they had gone further, he said to his assisting youth; 'bring us our breakfast; we are worn out from our journey'
هنگامی که (از آنجا) دور شدند (و راه زیادی را طی کردند، موسی) به خدمتکارش گفت: غذای ما را بیاور، واقعاً در این سفرمان دچار خستگی و رنج زیادی شده‌ایم. [[«جَاوَزَا»: گذشتند. دور شدند. «غَدَآءَ»: خوراک. چاشت. «نَصَباً»: رنج و خستگی.]]

he replied: 'he says: "she is a cow, neither worn out plowing the earth nor watering the field, one kept secure free from any blemish.' 'now you have brought us the truth' they answered. and they slaughtered her, after they had been reluctant to do so.
موسی گفت: خدا می‌فرماید آن گاو هم آن قدر به کار رام نباشد که زمین شیار کند و آب به کشتزار دهد و هم بی‌عیب و یکرنگ باشد. گفتند: اکنون حقیقت را روشن ساختی. و گاوی بدان اوصاف کشتند، لیکن نزدیک بود باز نافرمانی کنند.