Şunu aradınız:: delicada (İspanyolca - Farsça)

¡delicada!
اوه... چه ظريف

qué delicada.
چقدر عصبی!

- eres delicada.
-حساسي عزيزم

era tan delicada.
اون خيلي دوست داشتني بود

- situación delicada.
نامعلوم. تو سرعملش هستی؟

- ¿qué? soy delicada.
نمي توني هميشه کاراي همه رو کنترل کني.

ella es muy delicada.
اون خيلي حساسه

quieto, será delicada.
...هنوز ظريف برخورد مي‌کنم

- ella es muy delicada.
-اون خيلي پر رو و عوضيه

¡un alma tan delicada!
...اوه ، لوسيا تو با اين روحيه حساس

delicada pequena fabienne...
خواهر عزيزم

delicada, madura naevia.
ناوياي... جاافتاده... ...

"amo la sombra delicada...
من سايه نازنين اون رو که ميخواد...

centro de información delicada.
شرکت حفاظت از اطلاعات محرمانه.

luisa es frágil, delicada.
لوسيا آدم سست و حساسيه

- es una operación muy delicada.
اين يه عملکرد دقيقي ـه

bien, tenemos una situación delicada.
بسيار خب, يه موقعيت خاص داريم

caray con mi delicada cintura."
هر کسي بياد جلوش ، مي گيره و تيکه پاره ش مي کنه"

estuviste muy delicada dos días enteros.
..و اين و براي دو روز کامل مردد بودم

"es un tema delicado", dice.
او می‌گوید: "اینجا محیط حساسیت‌برانگیزی است.