您搜索了: across seller (英语 - 波斯语)

across .
ازعرض .

ten across
ده در عرض

put across .
دوز وکلک چيدن .

across then down
از عرض سپس پایین

across street .
اونطرف خيابون .

across the board .
سرجمع .

and we cant get across .
و ما نميتونيم عبور كنيم .

move across visited pages
جابجایی بین صفحه‌های بازدید شده

and i swam across the lake.
من عرض دریاچه شنا کردم. نمی توانم به شما بگویم چه احساس خوبی داشتم وفتی به آنطرف رسیدم.

a man across the river?
مردي در اون طرف رودخانه؟

match color across printers
تطبیق رنگ سرتاسر چاپگرها

as across a dirty glass .
انگار داره از يک شيشه ي عينک کدر نگاه ميکنه .

. its right across the street .
. اونوره خیابونه دیگه .

"conflict mediation across cultures.
"conflict mediation across cultures.

clear across town, in mission hill.
اطراف شهر تو ميشن هيل

she stepped across the cultural divide .
و اون به اختلافهاي فرهنگي خاتمه داد .

among all worlds , across all galaxies .
، بين تمام دنياها در سرتاسر کهکشانها .

: video clips from across the globe.
ویدیو: کیلیپ های ویدیویی از سراسر جهان.

all right . well push em straight across here .
بسيار خب ما آنها را مستقيم از اينجا ميبريم .

as you start working across uneven terrain.
شروع به کار در اين زمينه غيرمعمول مي کنيد عوض کنيد