您搜索了: claiming to have children (英语 - 波斯语)

have children .
، بچه دار شن .

have children , .
بچه دار بشن .

to have a wife and children.
علاوه بر اين صاحب همسر و بچه هم هست

do you have children .
بچه هم داري .

you need to have children to survive.
شما احتیاج دارید بچه ها را زنده نگه دارید

a woman is meant to have children .
هدف از افرينش زنها اين بوده که بچه دار شن .

i don't have children.
من بچه ندارم.

but im not able to have children of my own .
اما به تنهايي نميتونم مادر بشم .

l can never have children .
در ضمن هيچوقت نميتونم بچه دار شم .

and have children to be happy
و برای شاد بودن بچه داشته باشد

he said i cannot have children.
اون گفت ما نمي تونيم بچه دار بشيم

since anthony and i have not managed to have children .
از اونجا که من و آنتوني نتونستيم که بچه دار بشيم .

is ours to have , .
از آن ما خواهد شد .

to wait to have children until we could buy an apartment .
که واسه داشتن بچه صبر کنيم تا يک آپارتمان بخريم .

forced to have sex
سکس اجباری با برادر

good to have you back .
خوشحالم كه برگشتي .

and settle down the moment you have children .
و زندگيتو فداي بچه هات کني .

you have to have friends
من اونو به عنوان يه بله قبول ميکنم!

going to have twins .
قصد دارم دو قلو داشته باشم .

good . good to have you here .
خوبه . خوبه که اينجا هستي .