您搜索了: cultivate (英语 - 波斯语)

cultivate .
ترويج کردن .

cultivate?
کشت؟ -

and not to cultivate idolaters .
نه گسترش بت پرستي .

cultivate a field, made fire.
در زمینی کشت کرده و آن را آتش زده

so we gotta cultivate flowers.
بنابراين ما گلها را کشت مي دهيم.

have ye seen that which ye cultivate?
آيا آنچه را كشت مى‌كنيد، ملاحظه كرده‌ايد؟

"a series of tests designed to cultivate"
يک سري آزمايشات و امتحاناتي که براي

but the best way to cultivate rice is not in field.
اما بهترين راه براي توليد برنج فقط وابسته به زمين نيست

isnt there some way i can cultivate some outlaw image .
راه ديگه اي نيست که من بتونم آينده را تغيير بدم .

we were tasked with a program designed to cultivate soldiers.
به ما يه برنامه اي داده شد

cultivate tolerance, enjoin justice, and avoid the fools.
(به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکی‌ها دعوت نما، و از جاهلان روی بگردان (و با آنان ستیزه مکن)!

is it you who cultivate it, or is it we who develop it?
آيا شما آن را [بى‌يارى ما] زراعت مى‌كنيد، يا ماييم كه زراعت مى‌كنيم؟

and you begin to get very sentimental; you cultivate sentimentality intensely.
و شروع میکنی به احساساتی شدن. پیروی از عواطف و احساسات شدید را ترویج میکنی.

even if we cultivate land to farm, it'll take a long time to harvest.
حتي اگر زمين هاي زراعي را زياد كنيم باز هم تا برداشت محصول زمان زيادي نياز داريم

i feel it , johanna , and a day i will rob it . i cultivate i am then with you , .
من تورو احساس ميکنم جوانا و يکروز تورا خواهم دزديد . تا که با هم باشيم .

and maitreya then kept him in heaven for five years, dictating to him five complicated tomes of the methodology of how you cultivate compassion.
مایْ تِرِیا او را براي پنج سال در بهشت نگه داشت، به او، پنج دفترِ پیچده از روشِ ترویج کردنِ شفقت، دیکته کرد.

you end up isolated if you don't cultivate the capacity for solitude, the ability to be separate, to gather yourself.
شخص اگر ظرفیت تنهایی و خلوت رو برای خودش رشد نده به انزوا کشیده میشه، شخص اگر ظرفیت تنهایی و خلوت رو برای خودش رشد نده به انزوا کشیده میشه، توان جدا بودن برای جمع و جود کردن خودش. توان جدا بودن برای جمع و جود کردن خودش.

one needs a new method to explore all of the possibilities for one thing, one can design many variants of a form, in parallel, and one can cultivate them.
یک نفر نیازمند روش جدیدی است تا تمامی امکاناتی که در اون بیرون وجود دارد، را بررسی کند. از یک طرف، یک نفرمی تواند انواع گوناگون یک شکل را طراحی کند، بطور یکسان، و یک نفر می تواند آنها را بسط دهد.

joseph said: "you will cultivate consecutively for seven years. leave in the ears all that you have harvested except the little out of which you may eat.
(یوسف) گفت: باید هفت سال پیاپی (با تلاش هرچه بیشتر، گندم و جو) بکارید، و آنچه را که درو می‌کنید - جز اندکی که می‌خورید - در خوشه‌ی خود نگاه دارید. [[«دَأْباً»: پیاپی. حال و به معنی (دَآئِبینَ) است، یا به معنی رنج و زحمت کشیدن است و مفعول مطلق فعل محذوف (تَدْأَبُونَ) است. «حَصَدْتُمْ»: درو کردید. «ذَرُوهُ»: رهایش کنید. باقی بگذارید.]]

(joseph) said, "cultivate your lands for seven years as usual and preserve the produce with its ears each year except the little amount that you will consume.
(یوسف) گفت: باید هفت سال پیاپی (با تلاش هرچه بیشتر، گندم و جو) بکارید، و آنچه را که درو می‌کنید - جز اندکی که می‌خورید - در خوشه‌ی خود نگاه دارید. [[«دَأْباً»: پیاپی. حال و به معنی (دَآئِبینَ) است، یا به معنی رنج و زحمت کشیدن است و مفعول مطلق فعل محذوف (تَدْأَبُونَ) است. «حَصَدْتُمْ»: درو کردید. «ذَرُوهُ»: رهایش کنید. باقی بگذارید.]]