您搜索了: ordinary (英语 - 波斯语)

were ordinary folks .
ما دوستان معمولي بوديم .

this is no ordinary bird .
، اين يک پرنده عادي نيست .

"an ordinary day in kyiv."
"یک روز معمولی در کیف.

she was an ordinary person .
اين دختره هم معمولي بود .

this is no ordinary mist , okay .
اين يک مه طبيعي نيست ، درسته .

i'm an ordinary man, jack.
. من يه آدم معمولي هستم جک

i was not an ordinary child .
که من يک بچه معمولي نسيتم .

again this is no ordinary arrest .
دوباره اين يک دستگيري معمولي نيست .

like any ordinary criminal would . no .
اين کاريه که جنايتکار هاي . معمولي ميکنن . نه .

but this isn't the ordinary situation.
ولي الان وضعيت عادي نيست

but yum jang is no ordinary man either.
اما يوم جانگ هر مرد معمولي نيست

cause theyre really completely ordinary , .
چون اونا کاملا عادي هست .

and poor papa looked so ordinary next to her .
و باباي بيچاره با اون صادقانه بود .

i'm just an ordinary person right now.
اما در حال حاضر فقط يك انسان معمولي هستم

a very ordinary, and therefore very usable, interface
از فهرست پخش یک پروندۀ زنگام ایجاد می‌‌کندname

and in our ordinary lives we exist as individuals.
و ما در زندگی روزمره به صورت فرد و شخص زندگی میکنیم.

dont hold back . i like it when its out of the ordinary .
فقط خجات نکش من وقتي دوست دارم اين کارو بکنم که اصلا .

not any ordinary person is able to afford this stuff.
يه آدم معمولي نمي تونه از اين جور چيزها بخره

can lead people to have ordinary expectations about a person .
ميتونه باعث بشه مردم انتظارات عادي از يک نفر داشته باشند .

and so what he did was he tested 1,000 ordinary people.
و کاری که او کرد این بود که از 1000 انسان معمولی امتحان گرفت.