Sie suchten nach: النص الادبی من عدمها (Arabisch - Persisch)

من العدم
- از هيچ

من العدم.
از ناکجاآباد پيداش شد

اتوا من العدم
از هيچ کجا بيرون اومدن

ظهر من العدم.
کاملا ناگهانی

-من عدم الحياة
ماهي را هرگاه از آب بگيري تازه است

ضوءٌ بهيج ظهر من العدم
نوري شديد از جايي نامعلوم آمد

يبدو أنك ظهرت من العدم.
نه نظر ميرسه که تو از هيچي ساختي شدي

تقفز إلى الوجود من العدم
. که به نیستی جهش پیدا کنه

أردتُ التأكّد من عدم موتكَ
خواستم مطمئن بشم قبل از اينکه باهاش پز بدم

- الانتقال إلى ميتشجان من عدمه
به "ليپ" ربطي نداره

. المخلوقات اتت من العدّم , يارجل
داشتيم ميرفتيم سمت وگا.

-سيدي، لقد جاءوا من العدم
نميدونم از کجا پيداشون شد

-يبدو أنهم ظهروا من العدم ..."
معلوم نيست از کجا ظاهر ميشن

طلبنا منها عدم المشاركة بالعرض.
ازش خواستيم که توي اجرامون شرکت نداشته باشه.