Sie suchten nach: schweinefleisch (Deutsch - Persisch)

schweinefleisch-sandwiches...
ساندويچ گوشت خوك - - غذاي محبوب من

adi isst kein schweinefleisch.
اَدي هيچ وقت گوشت خوک نميخوره.

putenschinken, kein schweinefleisch.
-مي دونم، يادمه، بيکون بوقلمون. مي دونم که گوشت خوک نمي خوري.

dann das schweinefleisch zugeben...
بعد پاچه خوک و آب رو اضافه ميکني...

sind das schweinefleisch-klöße?
اين ميتبالها گوشت خوکه؟

quatsch. schweinefleisch mit bohnen.
شوخي کردم گوشت خوک و حبوباته

ich habe salziges schweinefleisch fürs fest.
گوشت خوک نمک خورده براي ضيافت آورديم.

wo schweinefleisch ist, ist auch neurocysticerosis.
وقتي گوشت خوک باشه

schweinefleisch süß-sauer und wan-tans.
(موو گوو گاي پان : نوعي سوپ چيني) (وانتونس : نوعي پودينگ با پخت به سبک چيني)

bei uns in tschechien lieben wir schweinefleisch.
هي ؛ تو " جمهوري چک " هم . ما عاشق گوشتِ خوک هستيم

mein name ist percy. willst du etwas schweinefleisch?
اسم من "پرسي" ـــه، دوست داري يکمي گوشت خوک بخوري؟

diese woche war sie schon prinzessin schweinefleisch und miss koscher.
در يه هفته. شاهزاده پاکي و ملکه زيبايي شده

schweinefleisch mit bohnen. die kleine da kriegt "n paar pfirsiche.
گوشت خوک و حبوبات

das perfekte essen zum fahren, abgesehen von einem brot mit zerkleinertem schweinefleisch.
خوردني ايده‌آل در حين رانندگي تا وقتي به اولين ساندويي پورك برسم

schweinefleisch und bohnen, keine ahnung, wie ihr cowboys das jeden tag packt.
به خاطر اون گوشت و حبوباته مرد من نمي دونم شما گاو چرونا چطوري تحملشون مي کنيد

oh! ich muss dieses salzige schweinefleisch zu den zwillingen rechtzeitig für die hochzeit bringen.
بايد به مناسبت عروسي اين خوکاي نمک زده شده رو به توئينز ببرم.

und dieser organismus mutierte als direkte folge unseres massenkonsums von tieren, insbesondere von schweinefleisch.
و این مشکل جهش یافته نتیجه مستقیم ،بهره برداری های انبوه ما از حیوانات .بخصوص خوک است

riechen sie das. sind sie sicher, dass sie nicht ihre haltung zu schweinefleisch nochmal überdenken wollen?
مطمعني که نميخواي تجديدنظر کني تو موضع گوشت خواري

für haram erklärte er euch doch nur das verendete, das (vergossene) blut, das schweinefleisch und das, worauf (bei der schächtung) andere als allah angerufen wurden. wer jedoch dazu gezwungen wird – ohne dabei erstrebend oder übertretend zu sein, für den ist es keine verfehlung. gewiß, allah ist allvergebend, allgnädig.
(آنچه را که مشرکان و یهودیان و دیگران حرام می‌دانند، حرام نیست، بلکه خداوند) تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نام غیرخدا (به هنگام ذبح) بر آن گفته شده باشد (و به نام بتان و شبیه آنها سر بریده شود) بر شما حرام کرده است. ولی آن کس که مجبور شود (به خاطر حفظ جان از آن اشیاء حرام بخورد) در صورتی که علاقه‌مند (به خوردن و لذّت بردن از چنین چیزهائی نبوده) و متجاوز (از حدّ سدّجوع هم) نباشد، گناهی بر او نیست. بی‌گمان خداوند بخشنده و مهربان است. [[«الْمَیْتَةَ»: مردار. «الدَّمَ»: خون. «لَحْمَ»: گوشت. «الْخِنزِیرِ»: خوک. «مَآ أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللهِ»: آنچه به نام چیزی جز خدا ذبح شود. از قبیل: به نام لات، به نام عزّی، به نام فلان. یعنی مقصود از ذبح آن حیوان تقرّب به غیر خدا باشد. «أُهِلَّ»: از مصدر (إهلال) به معنی صدا بلندکردن. «اُضْطُرَّ»: وادار گردید. مجبور شد. «بَاغٍ»: خواستار و علاقه‌مند. «عَادٍ»: متجاوز از اندازه ضرورت. «غَیْرَ بَاغٍ وَ لا عَادٍ»: نه طالب و راغب آن باشد و نه از حد ضرورت تجاوز کند. واژه (غَیْرَ) حال ضمیر مستتر در فعل (أُضْطُرَّ) است. «إِثْمَ»: گناه.]]