Sie suchten nach: a representative example of (Englisch - Persisch)

a representative?
نماينده؟

darwin is a great example of this.
داروین مثال خوبی از این مورد است.

and space is a great example of that.
فضا مثال خیلی خوبی برای آن است.

take the example of flutes.
به عنوان مثال فلوت رو در نظر بگیرید.

an example of a bar chart
نمونه‌ای از یک نمودار میلهname

no greater example of treason .
خيانتي از اين بزرگتر نيست .

english is a noteworthy example of language spread.
زبان انگلیسی به گروه آنگلو-فریسی تعلق دارد.

*python memoization – a python example of memoization.
*python memoization – a python example of memoization.

he gave an example of a pin factory.
او مثالی از یک کارخانه سنجاق را ارائه کرد.

and here's an example of what i mean.
در اینجا نمونه ای از آنچه منظور من است را میآورم.

and i want to give you an example of that.
و می خواهم در این زمینه مثالی برایتان بیاورم.

let's take a contemporary example of the dispute about justice.
بیایید یک مثال امروزی تر از نزاع برای عدالت رو در نظر بگیریم.

and he sets an example of the concerned scientist.
او نمونه یک دانشمند متعهد است. و من معتقدم برای کنترل دانش بطور مناسب،

ethnic cleansing can be an example of all three.
پاکسازی قومی را می‌توان یک نمونه از این سه وجه دانست.

a good example of this is the island's national sport: cricket.
نمونه این نفوذ را می‌توان در ورزش ملی باربادوس یعنی ورزش کریکت دید.

thank you, evan, you're a wonderful, wonderful example of the technology.
ممنون " اوان" . تو موفق شدی. مثال موفقی از این تکنولوژی.

and perhaps the clearest example of this is stoning adulterers.
شاید روشن ترین مثال سنگسار کردن زناکاران باشد.

and it's an example of living and working together.
و این نمونه ی بارزی از زندگی و کار کردن در کنار یکدیگر است.

the taj mahal is considered the finest example of modern architecture .
تاج محل نمونه بارز سبک . مدرن معماريه .

the peacock's magnificent tail is the most famous example of this.
دم با شکوه طاووس معروف ترین مثال در این باره است. دم با شکوه طاووس معروف ترین مثال در این باره است.