Sie suchten nach: airborne particles (Englisch - Persisch)

particles
ذره

airborne .
هوا برد .

airborne infection
عفونت هوازاد

get us airborne .
ما را ببر بالا .

size of particles:
اندازۀ ذره‌ها:

number of particles
تعداد دایره‌ها

the injured particles escape .
همونطور که ميبينيد اون شبح زخمي شده فرار ميکنه .

airborne 523 , report position .
هوابرد 523 ، موقعيتتو اعلام کن .

by taking the particles apart .
، هر چييزي را جدا کرده .

and become like scattered dust particles,
در نتیجه غباری پراکنده گردد،

ryan anybody know ryan , 101st airborne .
رايان كسي رايان را از دسته 101 هوابرد مي‌شناسه .

airborne was supposed to win an open door .
نيروي هوابرد قرار بود مسير را برامون باز كنه .

rrts air 6 , were airborne and en route .
ما از نيروهاي هوابرد هستيم . و به راه افتاديم .

by the winds which carry dust particles,
سوگند به بادها! که (ابرها را برمی‌انگیزند و به این سو و آن سو برابر فرمان یزدان می‌برند و) به سرعت پراکنده می‌دارند. [[«الذَّارِیَاتِ»: جمع ذَارِیَة، بادهائی که ابرها را به حرکت درمی‌آورند و گرده گیاهان و چیزهای دیگر را اینجا و آنجا پراکنده می‌دارند. (نگا: کهف / 45). «ذَرْواً»: پراکندن. پخش کردن. واژه (ذرو) از صفات ویژه بادها است (نگا: أضواءالبیان) و به معنی اسم فاعل، یعنی (ذَارِیَة) است و در اصل چنین است: وَالْذَّارِیَاتِ ذَارِیَة (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن).]]

you take these particles. you slam them together.
شما این ذرات را برمی‌دارید. آنها را به هم می‌کوبید.

canines remain immune to airborne strain only .
ولي کيناينز فقط در برابر انتقال . ويروس از طريق هوا مقاومه .

changing from liquid to airborne to blood transmission .
از مايع تبديل به گاز ميشه و وارد سيستم انتقال خون ميشه .

and the answer is still the same . she is airborne .
و پاسخ هم همش مشابه اون توي آسمانه .

an airborne poisons were leaked in and around the park .
از اطراف پارك و از هوا زهر پخش شده .

also, fewer solar wind particles reach the asteroid belt.
* تابش‌دهی، برخورد و کندوپاش بر اثر ذرات باد خورشیدی.