Sie suchten nach: along (Englisch - Persisch)

along .
در امتداد خط .

along side .
تا کنار .

along with this .
با اين .

boys , come along .
بچهها با من بياييد .

along the shore .
که تو ساحل بودن .

along with yours , .
در کنار شما .

and we tagged along .
و ما دنبال هميم .

along with our forefathers?"
«آیا و پدران نخستینمان (نیز برانگیخته می‌گردند)؟!»

landon . run along , son .
لندن پسر راه بيفت .

as i walked back along
وقتی که برمیگشتم

and we were riding along .
در همين حال داشتيم با ماشين مير فتيم .

all right . come along now .
خيلي خوب ، بيا اينجا .

come along , now . hurry up .
بيا ، حالا ، عجله كن .

more grandchildren helped me along.
نوه های بیشتری در این مسیر به من کمک کردند.

you may also simply come along. .
يك در ميان همينطوري ميتوني سر بزني .

move along . move along . rah . rah .
بريد جلو بريد جلو .

then along comes crack cocaine.
بعد کوکائینِ کرک به بازار میاد

how does georgiana get along , darcy .
چه خبراز جرجيانا ، دارسي .

those things came along too recently.
اینها جدیدا بوجود آمده‌اند.