Sie suchten nach: b : a table for four (Englisch - Persisch)

table for two .
ميز براي دو نفر .

hey table for two .
هي ميز براي دو نفر .

wed love a table for two . the name .
ما يک ميز براي 2 نفر ميخوايم اسم .

she's definitely a table for one.
اينجام ميزش يه نفره است

got a table there .
يه ميز سه نفره بگير .

can we have a table for two , please .
ميتونيم يک ميز دو نفره داشته باشيم ، لطفا .

add a table of content
افزودن یک جدول محتوا

i hope we can get a table .
اميدوارم بتونيم يک ميز گير بياريم .

paste clipboard data as a table
چسباندن دادۀ تخته یادداشت به عنوان یک جدول

pastes clipboard data to a table.
دادۀ تخته یادداشت را به یک جدول می‌چسباند.

bring a table with the best delicacies
یک میز با غذاهای خوشمزه تر بیاورید

do they whyd they want a table like this .
ـ آره ـ ميخوان با يک همچيين ميزي چيکار کنند .

for a table, see table of nuclides.
معادله می‌تواند به صورت زیر باشد.

madam, a table from the kitchen is here
بانو! میز غذایی از آشپزخانه رسیده

he was a sick old man on a table for seven and a half hours.
ان پيرمرد ، هفت ساعت و نيم ، تحت عمل بود

i wanted to prepare a table for the person who isn't the king
میخواستم برای فردی غذا تهیه کنم که پادشاه نیست

a table to view and select the current time range
جدولی برای نمایش و انتخاب محدوده‌ی زمانی فعلی

plan b a go . b a go .
برنامه بيحركت ، حركت .

describes table for a given field. can be empty.
جدول را برای حوزۀ داده‌شده توصیف می‌کند. می‌تواند خالی باشد.

i remember waving to you . i was dancing on a table .
يادمه بهت دست تکون دادم ، داشتم روي ميز ميرقصيدم .