Sie suchten nach: bracelet (Englisch - Persisch)

bracelet
دست‌بند

bracelet .
دست بند .

to your id bracelet .
در بازو بند هاي شما .

the bracelet of anubis .
دستبند آنوبيس .

alex is wearing the bracelet .
الکس دستبند را دستش کرده بود .

i have a medical bracelet here .
يه پلاك شناسايي پزشكي اينجاست .

retrieve that bracelet . with pleasure .
ـ اون دستبند را باز کن ـ با کمال ميل .

this bracelet is a gift and a curse .
دستبند يک موهبت است .

from the minute i put the bracelet on , .
از دقيقه اى که من دستبند را به دست ميکنم .

that it is your son who wears the bracelet .
و اينکه پسر توست که دستبند را بدست کرده .

wait , let me finish the link on this bracelet .
صبر کن ، بذار من گيره ي دستبندو درست کنم .

i think the bracelet is some sort of guide .
من فکر ميکنم که دستبند يک جور راهنما .

he gets a constant gps signal from mr . bracelet .
اون يک سيگنال جي . پي . اس دائمي را از آقاي برکت ميفرسته .

no , its some bracelet i may access or rises with .
نه . اين يک نوع دستبند انفجاريه .

they must not get the bracelet get it and get out of here .
اونها نبايد دستشون به دستبند برسه .

and thats the reason why we found the bracelet exactly .
ـ به همين دليل تو دستبند را پيدا کردى ـ دقيقا .

they cannot hurt him , for he wears the bracelet of anubis .
اونها نميتونند به اون آسيبى برسونند چونکه اون دستبند آنوبيس را دستش کرده .

your bracelet its ours . all right . what happened to our bracelet .
منظورت چيه دسبندت دسبند مال ماست بسيار خوب ، چه بلايي سر دسبندمون افتاده .

you make a good fit . you and the bracelet were made for each other .
تو يک جفت خوب هستي تو و دستبند براي همديگه ساخته شديد .

lf l were you , id take that bracelet and throw it back in his face .
شوگر ، اگر من جاي تو بودم ، اون دسبندو صاف . پرت ميکردم توي صورتش .