Sie suchten nach: coma (Englisch - Persisch)

coma
اغما

coma .
اغماء .

coma berenices
گیسوconstellation name (optional)

shes in a coma .
دختره تو اغماست .

hello, coma guy.
سلام آقاي کما

yup , pretty deep coma .
بله يک کماي عميق زيبا .

delirium and coma phase
و همينطور بخش کما و هذيان گوييه

hes in some kind of coma .
به يک جور كما فرو رفته . ولي شرايطش تثبيت شده و خوبه .

he was in a coma for six days.
اون 6 روز در کما بود

she was attacked . shes in a coma .
بهش حمله شده . الان تو کماست .

but i guess it was just the coma.
ولي فکر کنم براي اين بود که توي کما بودي

and the occasional sugarinduced coma that follows .
و گهگاه شيرينيهاي تحريك كننده شون طرفداراشون را بيحال ميكنه .

ended up in a coma for three weeks .
سه هفته بعد از اينکه تو کما بود مرد .

it feels well , coma soon then your petted dog .
سگ تربيت شده ات به حالت کما رفته .

but i placed him in a medically induced coma,
اما من اونو به کماي دارويي بردم

fifteen is a mild coma. three is the deepest.
درجه 15، کمای خفیف است و 3 ، عمیق ترین حالت.

a week after that, you will lose consciousness and slip into a coma.
یه هفته بعدش، هشیاری خودت رو از دست می دی و به کما فرو می ری.‏

never mind. what can i do for you and your coma patient?
ايرادي نداره من براي شما و بيمار کمايي تون چه کار ميتوانم بکنم؟

and during my time in coma, she had been laid to rest in her hometown of phoenix.
و زمانیکه من در کما بودم او در زادگاهش " فینکس " آرمیده بود .

a patient in lisbon who woke up after years in a coma began writing just numbers.
يه بيمار تو ليسبون بعد از سالها از کما بيرون مياد و شروع به نوشتن اعداد مي کنه