Sie suchten nach: difficult to detect attacks (Englisch - Persisch)

it is difficult to say.
.گفتنش سخته

it's difficult to say...
...گفتنش سخت است

a real man is difficult to find .
مرد واقعي پيدا كردنش سخته .

difficult to say . we really dont .
، مي دوني لويد ، خيلي گفتنش سخته ما واقعا .

and it's very difficult to tune.
و خیلی سخت است کوک کردنش.

as ml6 says , hes difficult to control .
ام 16”ميگه که کنترل اون مشکله” .

it won't be difficult to kill him.
کشتن اون سخت نيست

his mi6 says that hes difficult to control .
ميگه که کنترل اون مشکله m16 .

is it that difficult to get it right?
آوردنش اينقدر سخته؟

is it so difficult to make the first move .
زنگ زدن بهش خيلي سخته .

but it is difficult to hear the words aloud.
اما شنیدن این حرفها با صدای بلند مشکله.

but it'll be difficult to escape with her.
ولي خروج با اون مشکله

a fully proto is the most difficult to achieve .
توليد يک نماد پاترونوس کامل مشکلترين کاره .

and this is very difficult to do because of our structures.
و اين به خاطر ساختارهاي ما كار دشواري است.

it is a quiet neighborhood , difficult to find us easily .
اين ساختمون آروميه ميتونين مارو براحتي پيدا کنين .

blue whales are difficult to weigh because of their size.
نهنگ‌های آبی ماده سنگین‌تر از نرها هستند.

for larger s the game becomes progressively more difficult to analyse.
برای s های بزرگتر، تحلیل بازی دشوارتر می شود.

as a result, such methods are harder to detect and eliminate.
در روش‌های پنهان نگاری عناصر ظرفیت و امنیت اهمیت اصلی را دارند.

===differential diagnosis===it can sometimes be difficult to distinguish anaphylaxis from asthma, syncope, and panic attacks.
گاهی تشخیص آنافیلاکسی از آسم، بیهوشی ناشی از کمبود اکسیژن (سنکپ) و حملات پنیک دشوار است.

interview each one , cross reference their responses to detect any anomalies .
با همشون مصاحبه کن بعد جواب هايي که ميدن را با هم مقايسه کن يکي بايد با بقيه فرق کنه .