Sie suchten nach: donkey (Englisch - Persisch)

donkey
خر

donkey milk
شیر خر

man donkey .
هي خره .

you are a donkey
خفه شو

to do the donkey work.
کار خسته‌کننده و یکنواخت کردن.

a mexican burro donkey .
يه الاغ مکزيکي الاغ .

and extracts of donkey testicle .
و عصاره بيضه ميمون .

shrek: go away . donkey: see .
برو پي کارت ديدي .

what , you want donkey porn its crap , .
سکس الاق ميخواي آشغال بود .

youre right , donkey . i forgive you .
تو راست ميگي خَره .

oh , god . nurse , donkey testicles , quickly .
اوه خدا پرستار . خر احمق . زودباش .

donkey: you a mean , green fighting machine .
تو يک ماشين جنگنده خشن سبز رنگي .

shrek: this is my swamp donkey: our swamp .
اين مرداب منه . نه ، مرداب ماست .

shrek: oh , your half hm . donkey: yes , my half .
سهم تو . بله سهم من .

donkey: she wasnt talking about you , she was talking about somebody else .
اون درباره تو حرف نميزد . اون راجع به يک نفر ديگه حرف ميزد .

as if they were alarmed donkeys
انگار آنان گورخران رمنده‌ای هستند. [[«حُمُرٌ»: جمع حِمار، گورخر. «مُسْتَنفِرَةٌ»: گریز پا. رمنده. چموش. ذکر آن از باب استفعال برای مبالغه در رمندگی و چموشی است.]]