Sie suchten nach: entered (Englisch - Persisch)

entered .
ارسال شد .

thus entered.
بدین صورت ثبت گردید.‏

as you entered .
همون کاري که وقتي امدي تو انجام دادي .

& entered references:
مراجع & واردشده: ‌

clear entered text
پاک کردن متن واردشده

has entered the er .
وارد اي . آرشده بوده .

number of data entered
عدد دادۀ وارد‌شده

he entered our trial.
او به آزمایشهای ما ورود پیدا کرد.

he has entered tang territory.
اون وارد سرزمين تانگ شده

as soon as she entered the room...
...به محض این که وارد اتاق شد

player two has entered the game . .
بازيکن شماره 2 وارد بازي شد .

"%1" value has to be entered.
مقدار »% 1 « باید وارد شود.

invalid path to xmlrpc. php entered.
برای پروندۀ xmlrpc. php مسیر نامعتبر وارد شد.

a physician entered his quarters just now
یک پزشک همین حالا به مقر او وارد شد

like that thought never entered my mind.
چرا به ذهن خودم خطور نکرده بود

dr, giroo of taehaksa entered the door,
دكتر جيرو از تي هاكسا وارد شد

has not yet entered their darkest dreams .
به فکر تاريکشون خطور هم نميکنه .

entered the prime minister's quarters?
وارد مقر نخست وزيري شدن؟

==teams==six teams entered the tournament.
شش تیم اول وارد این مسابقات شدند.

go to the address entered in the address entry
رفتن به نشانی‌ای که در ورودی نشانی وارد شده است