Sie suchten nach: grow (Englisch - Persisch)

grow
بزرگ شدن

grow .
روئيدن .

grow them.
درست کردنشون

grow selection
بزرگ کردن گزینش

grow a pair .
رشد کنم .

grow selection by
بزرگ شدن گزینش بر اساس

grow some bolts .
آشوب کردن بعضيها .

don't grow up
بزرگ نشو

think and grow rich
think and grow rich

and we made corn grow,
در آن دانه‌ها را می‌رویانیم (که مایه‌ی اصلی خوراک انسان است). [[«حَبّاً»: دانه‌ها. مراد دانه‌هائی است که مایه اصلی تغذیه انسان و بسیاری از حیوانات است. اگر دانه‌ها یک دو سالی بر اثر خشکسالی قطع شود، قحطی و گرسنگی تمام جهان را فرا می‌گیرد.]]

but hey, they grow back.
هی اما، اونا دوباره رشد می کنند.

pack grow window horizontally
٠خفی‌ کردن لبۀ پنجره

and those distributions grow.
و آن توزیع ها رشد می کنند.

and thick gardens grow?
و باغ هایی از درختان به هم پیچیده و انبوه بیرون آوریم.

and insects won't grow.
و حشره ها در آن نمیروید

her cancer continued to grow.
سرطانش شروع به رشد نمود

we help children grow up . liar .
ما به بچهها كمك ميكنيم تا بزرگ شوند دروغگو .

...grow bean sprouts and squeeze oil
خوب رسیدند و جوانه زدند و روغن اندودشون کنیم و لهشون کنیم

so where did you guys grow up?
خب شماها کجا بزرگ شديد؟

and youre gonna watch em grow .
و بايد چند تا بچه بياري تو بزرگ شدن بجه‌هات را ميبيني .