Sie suchten nach: i'm already hyped for the first fight! (Englisch - Persisch)

i hear for the first time .
من براي اولين بار .

i've seen it for the first time
من برای اولین بار است آن را می بینم

i saw that for the first time , .
بازش کردم .

for the first time
شما با این وسواس دارید

for the first time .
برا اولين بار .

i've seen the ocean for the first time
من برای اولین بار اقیانوس رو دیدم

sex for the first time
سکس بار اول

for the first weeks .
براي هفته هاي اول .

for the first time ever , .
براي اولين بار در تمام عمرم .

i earned it for the first time! my first time.
من براي اولين بار کسب مي کنم.اولين بارمه.

but i feel like for the first time in my life , .
اما احساس ميكنم براي اولين بار در عمرم .

. and i can see your faces for the first time. .
. می تونم برای اولین بار قیافه هاتون را ببینم .

the girl who dies for the first time
دختر که بار اول کوس میته

dude, i got to close for the first time ever. ever.
رفيق، براي اولين بار بود كه مجبور شدم جايي رو كه برش دادم ,ببندم ديگه اين كارو نميكنم

for the first time since the romans .
براي اولين بار از زمان روميها تا حالا .

now he sent a messenger for the first time,
حالا اون براي اولين باريک پيک فرستاد

and memories of meeting you for the first time
و یادگاری از اولین دیدار شما است

ill drive you back in time for the first show .
با ماشين برت ميگردونم که به شو هم برسي .

and for the first time , dicky chow got 1 00 .
و اولين نمره 100 مال ديکي چو .

authorities are bracing for the first riots since 1992 .
اولياي امور درحال نيرو بخشي براي اولين شورش از سال 1992 هستند .