Sie suchten nach: informant (Englisch - Persisch)

informant
گویشور

informant .
آگاهي دهنده .

the informant is real .
خبر چين راست ميگفت .

an informant with extensive information
که اطلاعات زيادي در مورد بازيگران اصلي

however, what the informant was unable to say
گرچه، اين منبع اطلاعاتي نتونسته

what the informant did know is that the man behind the sale
تنها چيزي که اين منبع ميدونسته اين بوده که شخصي به نام

that an informant of theirs claims a major weapons sale
يه منبع اطلاعاتي ادعا کرده يه معامله بزرگ سلاح

our newest informant mr . david park has been kind enough to get us into the race .
حديدترين جاسوس ما يعني ديويد پارک . ميتونه ما را وارد اين مسابقات بکنه .

he was also being held as a detainee at guantanamo and has claimed to have been working for the cia at the time as an informant.
او در مدت زندانی بودن در گوانتانامو توسط بازجوهایش تهدید به تجاوز جنسی شد و تا مدت زیادی دسترسی به وکیل نداشت.

assessment sources, tools and information systems: information sources include crop assessments, satellite images, household assessments, focus group discussions and interviews with key informants. useful tools include the food consumption score, household dietary diversity score and reduced coping strategies index for rapid measurement of household food security.
منابع ارزیابی، ابزارها و سیستم‌های اطلاعاتی: منابع اطلاعاتی شامل ارزیابی محصول، تصاویر ماهواره‌ای، ارزیابی خانوارها، بحث‌های گروهی متمرکز و مصاحبه با مطلعین کلیدی است. ابزارهای مفید عبارتند از امتیاز مصرف غذا، امتیاز تنوع غذایی خانوار و شاخص استراتژی های مقابله ای کاهش یافته برای اندازه گیری سریع امنیت غذایی خانوار.