Sie suchten nach: interpretation (Englisch - Persisch)

interpretation
تفسیر

interpretation .
ترجمه .

own interpretation
تفسیر کردن

language interpretation
ترجمه هم‌زمان

is that your interpretation .
برداشت تو اينه .

pain is interpretation . ok .
درد يک تفسيره بسيار خوب .

interpretation of data . interpretation .
، توضيح اطلاعات . توضيح دادن .

"you don't like my interpretation?
بیانات منو دوست نداری؟ باهاش مخالفی؟

theyre an interpretation , not a record .
اونا فقط يک تفسيرن . ضبط نيستن .

"so you admit it's all interpretation.
"پس تو هم تایید میکنی اینا همش تفسیره.

that interpretation is quite possible and feasible.
این تفسیرکاملا" عملی و امکان پذیر است.

wait , thats not proof . that is your interpretation .
صبر كن ، اين دليل نميشه اين نظريه توئه .

the following is an interpretation of events based on. .
اين فيلم شرحي است بر وقايع .

but not all the symbols in this poem support that interpretation .
اما تمام علائم در اين شعر حاکي از اين مطلب نيست .

i wanted my artistic statement, my interpretation of reality.
من بيان هنری خودم را میخواستم، تفسیر خودم از واقعیت را.

trend estimation is a statistical technique to aid interpretation of data.
برآورد روند یا تخمین روند یک روش آماری برای کمک به تقسیر داده‌ها است.

it's about your own interpretation and doing something different."
این برداشت متفاوت شما و انجام کاری متفاوت است.

in this criticism, he approached the past as strange and in need of interpretation.
در این دوره کتاب های حدیثی تألیف شد که معروفترین آنها اصول اربعمائه است.

they said: confused dreams, and we do not know the interpretation of dreams.
آنها گفتند: خوابهای پریشان است و ما تعبیر خوابهای پریشان نمی‌دانیم.

a modifier is a key that, when pressed, changes the interpretation of other keys.
یک اصلاح‌گر کلیدی است که وقتی فشرده می‌شود، نوع تفسیر شدن کلیدها را تغییر می‌دهد.