Sie suchten nach: motor control (Englisch - Persisch)

motor control
کنترل حرکتی

control
کنترل

control .
بازبيني .

control unit
واحد کنترل

birth control
پیشگیری از بارداری

hit that motor .
اون موتور را روشن کن .

civil - motor
civil - موتورstencils

motor book, stuttgart.
motor book, stuttgart.

morgan motor company
مورگان

so this is the motor.
این موتورش است

isnt that for motor vehicles .
اين كارتها براي وسايل موتوري نيست .

what was that , a motor boat .
اون چيه ، يک موتور قايق .

keep the motor running . good luck .
موتور را روشن بذار موفق باشي .

call motor vehicles . get her address .
يه وسيله نقيله تهيه كن ، آدرس اون زنو بگير .

the intervention group had significant changes in gross motor skills compared with the control group
گروه مداخله در مهارتهای حرکتی ناخالص در مقایسه با گروه کنترل تغییرات معنی داری داشت

and british motor was around 11,000.
و بریتیش موتور حدود 11،000 بود

and it was called visual motor rehearsal .
اسمش را گذاشته بودم : تمرین با موتور تجسم .

and the motor , and the time and the money .
، و به موتور . و وقت و پولی که از دست دادم .

i literally grew up with the ford motor company.
من در واقع با شرکت فورد موتور بزرگ شدم.

so he wants fine motor control: flex at the wrist, flex at the elbow, abduct and flex at the shoulder.
بنابر این در قسمت مچ احتیاج به کنترل موتور دقیق و انعطاف پذیر داره، انعطاف پذیری در آرنج، قابلیت جدا شدن از بدن و انعطاف پذیری در قسمت شانه.