Sie suchten nach: pig (Englisch - Persisch)

pig
خوک

pig .
آدم حريص وکثيف .

pig iron .
آهن توده .

guinea pig .
خوکچه هندي .

pig pig bitch .
ـ خوک خوک ـ هرزه .

you pig , pig , pig .
تو يک خوکي خوکي خوکي .

sw: and a pig?
و به خوک ؟

pig man! yes, good!
-مرد خوکي -دمت گرم

and the guinea pig .
و خوک هندي .

any last requests , pig .
آخرين خواسته ات چيه ، خوک کثيف .

a pig wearing a hat .
يه خوک که کلاه سرش ميکنه .

but he was my pig man!
ولي اون مرد خوکي من بودش

right. he's the pig.
درسته اون خوک کثيفيه

is pig latin for money .
قالب لاتين براي کلمه ي ماني هستش .

please , get rid of that pig .
خواهش ميکنم از شر اين خوک خلاص شو .

except hes called you mr . pig .
اون تو را به نام اقاي خوک معرفي کرده .

dirty pig you are a dirty pig .
ـ خوک کثيف ـ تو يک خوک کثيفي .

perfect . cut , print , kill the pig .
عاليه ببريد چاپ کنيد ، خوک را بکشيد .

look how the pig squeals look how the pig squeals .
ببينيد چطوري مثل خوک گريه ميکنه ببينيد چطوري مثل خوک گريه ميکنه .

uncle! aren't pig's guts worthless?
عمو جان، اين جگر خوك ها بي ارزش هستند؟