Sie suchten nach: sit on my face (Englisch - Persisch)

sit on my feet .
چي بشين بغلم .

no egg on my face .
تخم مرغ دوست ندارم .

more lines on my face .
چين و چروک صورتم زياد شده .

i got to have mae west sit on my face .
دوست دارم ميوست اسطوره سكس بياد ببوسمش .

and throwing it on my face.
و تفاله اش رو به صورتم پرت كرده اند

time on my own
زمان به تنهایی

fell on my head .
افتاد روي سرم .

go on, my son.
،منو ببخش پدر، به خاطر گناهاني که مرتکب شدم -

i iike the warm feeiing on my face .
من احساس گرما روي صورتم را دوست دارم .

thatd be egg on my face , pathos .
انگار يک تخم مرغ روي صورتم بشکونن ، پاتوس .

but on my way back,
، ولي توي راه برگشت

every time i saw the mark on my face,
هر وقت من نشانه ای رو در صورتم دیدم

invites me to sit down , sits on my lap .
بعد مياد روي زانوهاي من ميشينه .

crapping on my heart
که روي قلب من فضله مي اندازد

dont step on my boots .
مواظب باش ، پوتين هام را له نكني .

come on , my good pastor .
خواهش مي‌كنم ، كشيش عزيز من .

my face is , um , bluish .
صورتم کبوده این علامت خوبی نیست .

nocturnal activities . what cream l put on my face .
فعاليتهاي شبانه .

good contact on my board .
شما را خيلي خوب دارم .

on my brother, hae dojoo.
بازجويي مي کنه