Sie suchten nach: spent (Englisch - Persisch)

spent .
از پا درآمده .

spent nuclear fuel
سوخت هسته‌ای مصرف شده

my sons are spent .
پسرانم را به تاراج بردند .

milliseconds spent reading
میلی‌ثانیه صرف خواندن شده

poor boy . he spent day .
پسر بيچاره . اون کل روزها را .

you spent many years to
تو سالهاي زيادي رو روي اين كار وقت گزاشتي

i spent days with liquor.
روزهاي زيادي رو با مشروب خوردن گزروندم

its too late . i spent it .
خيلي ديره ، چون پول را خرج کردم .

i spent some nights there.
من بعضي شبها اونجا ميرفتم

tell me how you spent your day , .
، به من بگيد که روزتون را چطور گذرونديد .

she spent $300 on art supplies.
اون 300 دلار خرج کلاس هنر تزيينات کرده

i spent that time getting myself
...اين 3 سال رو صرف اين کردم که

i spent 35 years of my life .
من 35 سال از زندگيم را .

we've spent so much time together
ما خیلی وقته که با هم هستیم

if youve spent time in the field .
اگه ما وقت زيادي را در اين زمينه بگذرونيم هر چند که اينکار را کرديم .

have you ever spent time with a woman?
تا حالا شده وقتت رو با يک زن بگذروني؟

and how much she spent on bribing nobles.
و مقدار رشوه اي که به نجبا پرداخت کرده

glad to see you again , has spent so much .
خوشحالم که دوباره ميبنمت خيلي خسته هستي .

and $50,000 thats already been spent , .
و 50 . 000 دلار هم که خرج شده .

he says, "i have spent enormous wealth."
مى‌گويد: مال انبوهى را نابود كردم