Sie suchten nach: try (Englisch - Persisch)

try
motaradef

try .
بور .

& try
& سعی‌

try it
امتحانش کن

dont try .
تلاش نكن .

try again
دوباره سعی شود

can i try .
ميتونم امتحان كنم .

& try again
& سعی مجدد‌

nice try , kid , .
حرکت خوبي بود بچه .

please try them
لطفا این ها را امتحان کنید

i could try .
ميتونم تلاش کنم .

nice try , detective .
چه خوب آقاي كاراگاه .

okay . okay , ill try .
باشه . باشه . تلاشم را ميكنم .

better try realito .
بهتره برين دياليتو .

try again, please.
دوباره سعي کنيد، لطفا

just- just try again.
دوباره سعي کن

father, you try. father...
... پدر، امتحان کن، پدر

^try kubuntu without installing
^امتحان کوبونتو بدون نصب کردن