Sie suchten nach: oen (Holländisch - Persisch)

stomme oen.
احمقِ عوضی

wat een oen!
به خشکي شانس!

wat 'n oen.
تو ميخواي برسونمت؟ حتماً،تو از کدوم طرف ميري؟

- nee, geen oen.
ديگه کار نمي کنم

hij is geen oen.
اون چيزي که شما ميگوييد به اين آقا ربطي نداره نه - نه -

ben je een oen?
عقب مونده هستي؟ ... بله و الان

wat ben ik een oen.
من ديگه چه مشنگي هستم

dat is geen bank, oen.
احمق ای پد که تخت نیست

een oen uit groep acht.
يه بازنده از کلاس ششم.

omdat ik 'n oen ben.
چون من احمقم بيا اينجا

soms ben ik toch zo een oen.
بعضيوقتاخنگميشم،يادم ميره .

het is waarschijnlijk je maag, oen.
احتمالا صداي شکمته

hij vindt me vast 'n oen.
خيلي دوست دارم بدن لخت رو ببينم يک نوع هنر جديده.يکي از محکهاي زيبايي شناسي که هنوز خوب بهش پرداخته نشده

victor bleek een oen te zijn.
"معلوم شده "ويکتور" آدمه خيلي "لامبارديه

welke oen laat nou de deur open?
كدوم حرومزاده‌اي در آسانسور رو باز گذاشته؟

en die oen van een vader van je...
همينطور اون پدر احمقت!

heeft ze wat gehad met die oen?
اون رو از تو سايت ياهوو تورش کرده؟

hoe kun je nou een auto delen, oen?
توي مترسک ، چطوري مي‌خواي اون ماشين لعنتي رو نصف کني؟

een nerd, een studiebol, een ei, een oen.
بسته اس

- ik werk bij de fbi, oen. goed gedaan.
من براي اف بي اي کار ميکنم،کودن