Sie suchten nach: با دین اسلام اشناگی دارین (Persisch - Englisch)

تصوف جنبه معنوی دین اسلام است.
sufism is the spiritual aspect of islam.

وی در سال ۱۹۸۲ به دین اسلام گروید.
he converted to islam in 1982.

او هجدهمین شخصی بود که دین اسلام را پذیرفت.
whenever he struck, she would equal him.

در حالی که در کشورهای با دین غالب اسلام یا مسیحیت، شما همه جا کشورها را می بینید
whereas with islam as a majority religion and christianity, you see countries all the way.

ای اهل ایمان، از خدا بترسید چنانچه شایسته خدا ترس بودن است، و نمیرید جز به دین اسلام.
believers! fear allah as he should be feared, and see that you do not die save in the state of submission to allah.

آیا کسی را دیدی که با دین (همین را) تکذیب می‌کند؟
beholdest thou him who belieth the requital?

و اگر بخواي با دين بجنگي .
with the dean if you want , .

و با دین کلمۀ " کارآفرین"، بیشتر افراد به فکر مردان می افتند.
and if you see the word "entrepreneur," most people think men.

بانکداری یا فعالیّت بانکی است که مطابق قوانین دین اسلام (فقه اسلام) است و کاربرد عملی آن در توسعهٔ اقتصاد اسلامی است.
islamic banking (, ) is banking or banking activity that is consistent with the principles of sharia and its practical application through the development of islamic economics.

تو با دين کاتوليک مشکل داري ، درست ميگم .
you have issues with catholicism , i take it .

دين اسلام ، در همه چيز ، زنهارا برابر کرده با مردان ، حتي در فسخ ازدواج .
islam gives women equal rights to dissolve a marriage .

این اصطلاح می‌تواند برای نشان دادن مخالفت با دین سازمان‌یافته به کار رود، یا به صورت کلی‌تر با هر نوع باور فراطبیعی یا الوهیت.
the term may be used to describe opposition to organized religion, or to describe a broader opposition to any form of belief in the supernatural or the divine.

ای اهل ایمان، اگر پیروی کافران کنید شما را (از دین اسلام) باز به کفر برمی‌گردانند، آن‌گاه شما هم از زیانکاران خواهید گشت.
believers! if you follow those who deny the truth, they will drive you back on your heels, and you will turn about, losers.

و بر راه راست (خداشناسی) قرار داری (که دین اسلام است). [[«صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»: (نگا: فاتحه / 6). «عَلی صِراطٍ مُّسْتَقِیمٍ»: خبر دوم (إِنَّ) است.]]
on a straight path,