Sie suchten nach: تنش (Persisch - Englisch)

تنش
stress (mechanics)

تنش برشی
shearing force

تنش گرمایی
heat stress

تنش سديم كلريد
osmotic stress

فاكتورهاي تنش فيزيكي
stress

يه کت رسمي تنش بود .
he had a tailcoat .

مقاومت به تنش فيزيولوژيكي
physiological stress resistance

به همين زودي تنش خشک شده .
hes already stiff .

نه، فقط يه حوله تنش بود
no, pretty much just a towel.

تنش عاطفي من نه ، ابدا .
stress emotionai me no , never .

فاكتورهاي تنش وابسته به كار
occupational hazards

تنش زدايي بزرگ ابر قدرت اصلي .
the great d�tente of the original superpowers .

يه کت شلوار آبي تنش بود؟
was he wearing a stunning blue suit?

تا بوی تنش به هر کجا رفته باشم
i smell it everywhere i went.

اون هنوز لباس آبي كارخونه تنش بود .
she was still dressed in her blue factory smock .

نگهبان، سرش رو از تنش جدا كن
guard, cut his head off

...بیماری در اثر تنش روانی بوجود آمده
and pulses, it was caused by stress...

اون چند بار، لباس که تنش بود نه؟ -
was he wearing clothes at the time?

در واقع، تنش عملی متفاوت از تنش تئوری است.
in reality, the true stress is different from the engineering stress.

ثابت شده افكار منفي و تنش زا بدن را جددا ضعيف تر .
a happier , healthier body .