Sie suchten nach: ومن دراز کشیدم (Persisch - Englisch)

همه عمرم توی رختخوابم دراز کشیدم .
i get to lay in a bed by myself all of my life .

تو چادر دراز کشیدم , و برای رفتن حاضرم.
i'm lying in the tent, getting ready to go.

بانوی من عذر میخوام که من دراز کشیدم در حالیکه شما نشستین
madam, i'm sorry for lying down when you're sitting

بين پاهاي يك فاحشه دراز كشيدم .
between a strumpets legs i lie .

در حال حاضر كاري نيست كه انجام ندادنش منو از اينكه اينجا دراز كشيدم پشيمون كنه
there is not one thing i regret as i lay here right now.

بالاخره بعد از اینکه اخرین دارو رو وارد کردم و اخرین حباب رو گرفتم پمپ رو به لوله ها متصل کردم و همون جا روی زمین دراز کشیدم به امید این که دارو زود اثر کنه اگه دارو اثر نمی کرد احتمالا می تونستم پدرم رو زودتر از اون چیزی که پیش بینی کرده بودم ببینم خدا رو شکر، بعد از چند دقیقه ضایعات کهیری که روی پاهام ظاهر شد رو دیدم که عارضه جانبی داروست و در اون لحظه بود که می دونستم من زنده خواهم موند
finally, with the last bottle in and the last bubble out, i attached the pump to the tubing and lay there hoping it would kick in if it didn't, i'd probably see my father thankfully, in a few minutes, i saw the signature hive-like rash appear on my legs, which is a side effect of the medication, and i knew i'd be okay.

یک کاتب مشخص از استان چونگ چونگ ، که نامش کیم کیونگ جین بود ، یک بار داستان زیر را برای من تعریف کرد. وی گفت: "در سال 1640 ، وقتی داشتم از كنار پل بزرگ هورن در تا در شهرستان عبور می كردم ، دانشمندی را دیدم كه با چهار یا پنج خدمتكار خود با حادثه ای روبرو شده بود و همه آنها به حالت بیهوشی در آمدند. ، در کنار رودخانه دراز کشیدم. دلیل آنچه را که برای آنها اتفاق افتاده است پرسیدم ، و آنها در آخر پاسخ دادند: "ما در کنار جاده ، وعده ظهر خود را می خوردیم ،
a certain scribe of chung chong province, whose name was kim kyong jin, once told me the follow ing story. said he: "in the year 1640, as i was journeying past big horn bridge in ta in county, i saw a scholar, who, with his four or five servants, had met with some accident and all were reduced to a state of unconsciousness, lying by the river side. i asked the reason for what had befallen them, and they at last said in reply, ' we were eating our noon meal by the side of the road, when a bud