Sie suchten nach: financiar (Spanisch - Persisch)

financiar mi arranque.
سرمايه گذاري اوليشه

eligieron financiar otros programas.
اونا تصمیم گرفتند که بقیه برنامه ها رو پیش ببرند

una pantalla para financiar actos terroristas.
كه جلودار برخي كشور هاييه كه سرمايه گذاريه فعاليت هاي تروريستي دارن

tal vez pueda financiar algo protagonizado por ti.
"تو آدم خوبی هستی، "بیل شاید بتونم تو یه کاری برای شروع واست سرمایه گذاری کنم

podría financiar toda su compaña si lo necesitara.
می‌تونه خودش هزینه کل کمپین‌ـش رو تامین کنه.

así que las usan para financiar la guerra del terror.
بنابراين دارن ازش براي تأمين بودجه ي جنگ واسه آدمکشي استفاده ميکنن.

financiar cortes significa otros cortes, ¿sabes?
قطع سرمايه معنيش نابوديمونه ميدونيکه؟

- quizá financiar un programa en wingate. - seguro.
شايد به پشتوانه يه برنامه در "وين گيت" بشه اين کارو کرد - حتماً -

- ¡delbert! usaré mis ahorros para financiar la expedición.
از پس اندازم برای هزینه های سفر استفاده میکنم

deje de perder su tiempo persuadir a los idiotas para financiar usted.
وقتتو حروم نکن برای قانع کردن یه مشت احمق که کمکت کنن

estaba convencido qué ella lo guardaba lejos para financiar su huida de mí.
من مطمئن شدم كه اون داشت پول جمع ميكرد كه از پيش من فرار كنه

la ironía es que usó ese dinero para financiar su primera campaña al congreso.
جالبيش اينه پول رو براي اولين نامزديش براي کمپينگ کنگره خرج کردش

el gobierno francés busca todos los medios, para financiar el esfuerzo bélico.
دولت فرانسه بايد از تمام منابع براي پشتيباني مالي جنگ استفاده کند

bueno, los "tontos" de hoy podrían financiar los próximos cinco años.
‏خوب، احمقايي که امروز اونجان ميتونن ما رو تا 5 سال آينده تامين مالي کنن.

creo que el lnstituto oriental de roma, del que soy presidente, podría financiar la expedición.
من معتقدم که مؤسسه شرق‌شناسی رم... که من رییسش هستم، مسئولیت این مسافرت رو برعهده خواهد گرفت.

a esperanza se le acusa de financiar su campaña mediante el lucrativo trafico del contrabando de cocaína.
کنگررو مجاب کرد که از دادن بودجه به اون خودداري کنن بودجه اي که اسپرانزا متهمه با کارهاي کثيفش براش جايگزين پيدا کرده با رفتن داخل تجارتي سودمند

la buena noticia es que tengo el poder de meterlos a estados unidos y financiar toda la operación como quieran.
خبر خوب براتون اينه که... من قدرت اين رو دارم که شما رو برگردونم به آمريکا، و تمامي تجهيزاتي که فکر مي کنين براتون مناسبه تهيه کنم.

esas tiendas ayudan a financiar al consejo de ciudadanos blancos que se dedica a que seamos ciudadanos de segunda clase.
اينها مغازه هايي هستن که از شواي شهروندان سفيدپوست حمايت ميکنن شورايي که که تمام تلاشش اين است که من و شما رو شهروندان درجه 2 نگه دارند

después del 9/11 los ee.uu que los narcóticos eran responsables de financiar la mayoría de las células terroristas.
بعد از 9 / 11 مواد مخدر در آمريکا مسئول تامين مالي بسياري از سلول هاي تروريستي بود

basándome en lo que he escuchado sin querer, debería ser más que suficiente como para financiar mi campaña hasta el día de las elecciones.
با توجه به چيزي که ...بطور اتفاقي شنيدم اين بايد کاملاً کافي باشه تا بتونم روي کمپينم تا روز انتخابات سرمايه‌گذاري کنم