Results for لتعطيني translation from Arabic to Persian

لتعطيني فرصة أخرى
به من يه شانس ديگه بده

لديك شيئا لتعطيني، جاريد.
و ميذارم اول تو گزارش بدي

لتعطيني فرصةَ لتغيير رأيي ؟
که يه بار ديگه بهم فرصت بدي تا نظرمو عوض کنم

سأتصل بك، لتعطيني المخطط..
من با تو تماس ميگيرم. تو اون عدد ها رو به ترتيب به من ميدي.

لديك 60 ثانيه لتعطيني الماده
شصت ثانيه وقت داري قطعه رو بهم بدي،

سيكون لديك لتعطيني بعض الوقت.
بايد بهم يه کم وقت بديد

الآن سوف تثقين بيّ لتعطيني مسدس؟
ببخشيدا، ولي به منم اسلحه ميدي؟

هل أتيت إلى هنا لتعطيني أزهاراً؟ لا
تو اينجا نيومدي كه بهم گُل بدي...

إذاً أحضرتني هنا لتعطيني إدراكاً للمنتوج
اوه، پس منو آوردي اينجا که از اين ماشين و موتورش برام تعريف کني؟

ما رأيك في التفاهم مادياً لتعطيني كرتي؟
ميخواي توپمو بهم برگردوني؟

اتسائل لماذا اميلي اعطتك اياه لتعطيني اياه
متعجبم که چرا اميلي اينو به تو داده که برام بياريش؟

هل أنتِ لتصرخي علي أم لتعطيني تذاكر لمباراة هوكي ؟
اومدي سر من هوار بکشي يا بهم بليط هاکي بدي؟

لقد اتيت هنا لتعطيني الفرصة لفرض سيطرتي علي "تيكين"
اومدی اینجا و بهم فرصت بدست گرفتن تکن رودادی

لكن أعتقد أنه حان الوقت لتعطيني بعض الأجوبة المباشرة، صحيح ؟
ولي اين يه چيزو ميدونم که ديگه وقتش رسيده . که يه چند تا جواب درست و حسابي بهم بدي

لقد كنت و أبي نغنيها عندما كنت طفلة صغيرة أحتاجك لتعطيني بعض الايقاع هنا
که من و پدرم وقتي که من يه دختر کوچولو بودم با هم مي خونديم. خيلي خوب برادر.

إنّي بحاجة لتعطيني أملًا وتخبرني بأنّك ستجد (دايمُن) وتعيده.
ازت ميخوام بهم اميد بدي و بهم بگي که قراره ديمن رو پيدا کنيم و برش گردونيم

الحكومة الروسية كانت كريمة معى لتعطينى مسكن فى الفضاء
دولت روسيه لطف کرد و با اقامت من در ايستگاه مير موافقت کرد