Results for a quick word about technique translation from English to Persian

don't say a word about this,
در این مورد حرفی نزن

and now a word about dykes . pow .
و حالا چند کلمه درباره ي آببندها ، پَهـ .

take a quick swim , .
يه شناي كوچيك هم ميرفتيم .

i never said a word about angels .
حتي يك كلمه هم در مورد فرشتهها صحبت نكردم .

im a quick learner .
من سريع ياد ميگيرم .

and make a quick decision.
يك تصميم حساب شده بگيرم

a quick snap for the store .
يک عکس برقي برا فروشگاه ميشه بامن بندازي .

but it wasn't a quick trip.
البته به همین آسانی و سریعی هم نبود.

we could grab a quick bite . okay .
ميتونيم يک گاز کوچولو بزنيم باشه .

a quick drink and then ill leave .
يه نوشيدني کوچک ميخورم و ميرم .

how about a quick recap here , mary .
چطوره بيخيال شي مري .

and i want to tell you a quick story about 1999 -- a video game called everquest.
می خواهم یک داستان کوتاه درباره سال 1999 -- در یک بازی به اسم " اِوِرکوئست"، تعریف کنم.

dont never say an unkind word about the time .
نگو time حتي يک کلمه بد در مورد .

i understand totally . but even a quick question .
من كلا فهميدم ولي يک سوال سريع بپرسم .

in a quick reaction, which one looks odd?
در یک واکنش سریع، کدام عجیب به نظر می رسد؟

chris anderson: just a quick question on timeline.
کریس اندرسون: فقط یک سوال در جدول زمانی.

and for this one, i want to tell you a quick story.
و برای این می خوام یه داستان بگم.

amazing a quick control thrust , and hes back on course .
شگفت انگيزه يک کنترل سريع و قوي و اون به مسير مسابقه برمي گرد .

abed spoke three quick words.
عابد سه کلمه را تند گفت.

back home , a bath is nothing more than a quick shower on cold tile .
تو كشور ما ، حموم كردن فقط يک دوش گرفتن ساده است .