Results for allies translation from English to Persian

allies
نیروهای متفقین

our allies .
متحدانمون .

send word to all our allies .
به تمام هم پيمانها پيغام بفرستيد .

our list of allies grows thin .
متحدينمون خيلي کم شدند .

we must not lose our allies trust .
ما نبايد اعتماد هم پيمانانمون را از دست بديم .

"barbarossa, the axis and the allies".
"barbarossa, the axis and the allies".

but allies going to sarah lawrence .
اما الي ميره به سارا لورنس .

i didn't make any accomplishments or allies.
اما هيچ كاري براي اتحاد نكردم

these transactions create allies, not enemies.
این تعاملات دوستی میاره. نه دشمنی.

the allies are coming come sooner or later .
متفقين به همين زوديا ميرسن .

in reality, it is one of its greatest allies.
بلكه در واقع، یکی از بزرگترین متحدان آن است.

then you must know that ju mong and i are allies now.
پست و بايد بدوني که جومانگ و من هنوز زنده هستيم.

so now joe had allies. they could think together.
پس حالا جو دوستانی داشت. می‌تونستند با هم فکر کنند.

he was a supporter of the allies in world war i.
بلاسکوایبانز تا سال ۱۹۰۹ در عالم سیاست بود.

look , im sorry , but allies parents are going crazy .
ببين متاسفم ولي پدر و مادر الي دارند ديوونه ميشن .

i fail to see how fighting with our partners keeps us allies .
من موفق نشدم تصور کنم چطوري بايد با متحدامون . بجنگيم که هم پيمان ما بمونن .

a host of deserters of the allies shall be here put to flight.
(آری) اینها لشکر کوچک شکست‌خورده‌ای از احزابند!

by 1943 the allies had returned french west africa back to the french.
در سال ۱۸۹۳ ساحل عاج به صورت مستعمرهٔ غرب آفریقای فرانسه درآمد.

oh , yes . i meant to tell you the allies have landed in france .
اه ، آره ميخواستم بهت بگم متحدين در فرانسه مستقر شدند .

buyeo and the han are allies, and governor yang jeong did help us before,
بويو و هن هم پيمان هستند, و حکمران يانگ جيونگ قبلا به ما کمک کيرده,