Results for apostle translation from English to Persian

apostle
رسول

apostle .
حواري .

matthew the apostle
متی

thomas the apostle.
پيامبر خدا توماس

the apostle . holy shit .
حواري واويلا .

the voice . the apostle .
صدا حواري .

what the hells an apostle .
حواري ديگه چه کوفتيه .

because youre like an apostle .
چون تو مثل يک واسطه اي .

the apostle is here . i noticed .
حواري اينجاست متوجه شدم .

verily i am unto you an apostle trusted.
«من برای شما همواره فرستاده‌ای در خور اعتمادم.»

an apostle from allah, reciting pure pages,
(و آن حجّت)، پیغمبری از سوی خدا است که کتابهای پاک (الهی) را (بر آنان) می‌خواند (و قوانین و احکام آسمانی را بدیشان می‌رساند). [[«یَتْلُو»: می‌خواند. در رسم‌الخطّ قرآنی، الف زائدی در آخر دارد. «صُحُفاً»: جمع صحیفه. اوراق. کتابها (نگا: طه / 133، عبس / 13). «مُطَهَّرَةً»: پاک از باطل و تحریف.]]

an apostle from allah reciting impeccable scriptures,
(و آن حجّت)، پیغمبری از سوی خدا است که کتابهای پاک (الهی) را (بر آنان) می‌خواند (و قوانین و احکام آسمانی را بدیشان می‌رساند). [[«یَتْلُو»: می‌خواند. در رسم‌الخطّ قرآنی، الف زائدی در آخر دارد. «صُحُفاً»: جمع صحیفه. اوراق. کتابها (نگا: طه / 133، عبس / 13). «مُطَهَّرَةً»: پاک از باطل و تحریف.]]

indeed, the faithless impugn [the apostle],
(نه!) بلکه آنان که کفر ورزیده‌اند، (به آن همان را) تکذیب می‌کنند.

and the apostles with them .
و حواري هم باهاشونه .