Results for blanket translation from English to Persian

blanket
پتو

blanket .
جل .

a blanket .
يه پتو .

and a blanket .
و يک پتو .

get jack a blanket .
به جک يک پتو بده .

what? get a blanket
چیه؟ پتو رو بده

do you have my blanket .
روپوشم پيش شماست .

ergo , a second blanket .
بنابراين يک پتوي فوري .

a comforter . its a blanket .
يه تخت راحتي يک روکش .

and bury your nose in the blanket
و بینی ات رو زیر پتو بپوشونی

get a blanket or something holy shit .
يه پتو يا يک چيزي بيار لعنتي .

as to cling to this blanket of blindness .
از وفاداري به اين پرده نابينايي .

hey, astrid, can you grab us a blanket?
هي، استريد ميشه برامون يه پتو بياري؟

somebody get me a fucking blanket up in here .
يه نفر يک پتو بياره اينجا .

bolivia: snow blanket over el alto · global voices
بولیوی:برف

he had his blanket wrapped around him and his head down .
پتويش را پشتش انداخته بود و . سرش را بين شونه هايش قايم کرده بود .

a blanket, some medicine, clothes, jeans and socks.
يه پتو و يه مقدار دارو كمي لباس و جوراب

im just gonna get you a blanket . i dont want a blanket .
بذار واسه ات پتو بيارم من پتو نميخوام .

i smiled in the blanket hearing my parents talk about me...
وقتی که پدر و مادرم در مورد من صحبت میکردند ...من از زیر پتو لبخند میزدم

adding co2 to the air is like throwing another blanket on the bed.
اضافه کردن دی اکسید کربن به هوا مثل انداختن یک پتوی دیگر روی تخت خواب است. اضافه کردن دی اکسید کربن به هوا مثل انداختن یک پتوی دیگر روی تخت خواب است.