Results for breaking bad translation from English to Persian

breaking bad
برکینگ بد

soil breaking
خاک‌شکنی (خاک‌ورزی)

breaking in .
دزدي ديگه .

bad
بد

bad .
بدخو .

dormancy breaking
قطع خفتگی

breaking the seal .
بازش کنين .

bad girl
دختر بد

bad guy .
آدم بد .

bad gateway
استفاده از دروازه

bad bad bad .
بد بد بد .

non-breaking space
فاصله نشکن

how bad? bad.
چقدر بد بوده؟ خيلي بد

are you guys breaking up .
با پسره حال هم کردي .

are you breaking up with me .
ميخواي با من بهم بزني .

are you breaking up with me?
تو مي خواي از من جدا شي ؟

you're breaking up with tony?
داري با توني بهم مي زني؟

for breaking the school rules .
به خاطر شکستن قوانين مدرسه .

inserting nbsp. non breaking space.
درج nbsp. فاصلۀ غیر شکست.

breaking news . were live from washington , .
اخبار فوري ما به طور زنده با واشنگتون در ارتباط هستيم .