Results for but knows when to cut and run translation from English to Persian

and i cut and run .
سرد ميشم و ولش ميکنم .

a wise person knows when to improvise.
یک فرد خردمند می داند که کی قوانین را دور بزند. یک فرد خردمند می داند که کی راه جدیدی ابداع کند.

a wise person knows when to bend the rules.
یک فرد خردمند می داند که کی قوانین را دور بزند. یک فرد خردمند می داند که کی راه جدیدی ابداع کند.

it knows when to stop growing because it can count.
این برنامه می تواند بفهمد که چه موقع باید متوقف بشود چون قادر به شمارش است.

loeb knew he was gonna cut and run.
لوب ميدونسته که ميخواد فرار کنه

first i have to cut and bang mrs . greenhouse .
من اول بايد موهاي خانم گرينهوس و اصلاح کنم و بعدش بادش کنم .

and we know when to kill .
و کي وقت کشتنه .

a man must know when to pull out and when to get involved.
يک مرد بايد بدونه کي خودشه درگير کنه و کي کنار بکشه

how did you know when to be here?
از کجا ميدونستي که دقيقا الان بايد اينجا باشيم؟

an ambitious man needs to know when to take risks.
يه مرد جاه طلب بايد بدونه که کي بايد خطر کنه.

or how does a computer program know when to stop running?
یا مثلا چطور یک برنامه کامپیوتری می فهمد که باید متوقف شود.

a wise person knows when and how to make the exception to every rule, as the janitors knew when to ignore the job duties in the service of other objectives.
انسان خردمند مي داند چه وقت و چگونه براي هر قانون استثنا قائل شود، همانگونه كه سرايداران مي دانستند چه هنگام به خاطر اهدافي ديگر كار خود را ناديده بگيرند.

looks like some people just dont know when to quit . come on , girls .
شبيه كساني كه نميدونن وقت گم شدنه . يالادخترا .

you're amazing! you know when tospritz. you know when to lay back.
واقعا عالي هستي، ميدوني کي بايد سينه تو بدي جلو کي بدي عقب

and for molecular programming, the question is how does your cell phone know when to stop growing?
برای یک برنامه نویس ملکولی مهم است که بداند چطور یک تلفن همراه باید بفهمد که رشدش کافی است.

so, what we've done is we've figured out a way to have a molecular program know when to stop going.
یعنی ما توانسته ایم راهی پیدا کنیم که به یک برنامه ملکولی نشان بدهیم که چه موقع باید متوقف شود.

and the key to this is a guide who has been on that mountain, in every temperature, at every period -- a guide who, above all, knows when to turn back, who doesn't press on relentlessly when conditions turn against them.
و کلید حل آن راهنمايي است که قبلا درآن کوهستان در هر دمايي در هر دوره‌اي بوده است،-- از همه اينها مهمتر، راهنمايي که می داند كه چه زمانی بايد برگشت، که بر خستگی‌ناپذیری تاکید نمی‌کند وقتي كه شرایط مساعد نيست.