Results for captive translation from English to Persian

the captive has .
انگار يک جايي قفل شده .

when they are captive .
شادي هيچوقت نيست ، ميدوني وقتي اسير اونهائي .

but one captive escaped.
اما يكي از زنداني ها فرار كرد

you think you took me captive .
تو فكر ميكني كه منو به اسارت گرفتي .

why are we being held captive?
چرا ما زندانی شدیم؟

but since i have a captive audience,
، ولي از اونجايي که من گوشام سنگينه

they have taken two of our friends captive .
دو تا از دوستان ما را به . اسارت گرفتند .

he doesnt regard her as a captive , though .
مثل يک اسير باهاش رفتار نميكنه .

held captive by the sylph for all that he knows .
توسط ارواح دستگير شده به خاطر همه چيزهايي که ميدونه .

i am their captive , in that i cannot escape .
من اسير اونها هستم در اون من نميتونم فرار کنم .

reconciliation and consolation in captive bonobos (pan paniscus).
reconciliation and consolation in captive bonobos (pan paniscus).

aggression and reconciliation in two captive groups of lemur catta.
aggression and reconciliation in two captive groups of lemur catta.

a man held captive by the pirates in bikeum managed to escape.
.یه اسیر دزدهای دریایی تو بیکئوم فرار کرده

these past twenty years...the one who held you captive...was me.
در طول بيست سال گذشته...كسي كه شما در بند نگه داشته بوده...من بودم

so he had no choice.hes a captive as much as the rest of us. .
، پس اونم اختيار نداره اونم مثل ما اسيره .

he wouldn't be a captive if it wasn't under his terms.
اون اگه نمي خواست الان زندانيه ما نبود

and they feed, for the love of him, the poor, and the orphan, and the captive.
و بر (مبنای) دوستی خدا (و طعامشان)، آن را به بینوا و یتیم و اسیر می‌خورانند.

they give food, for the love of him, to the needy, the orphan, the captive:
و به [پاس‌] دوستى [خدا]، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى‌دادند.

those who, for the love of him, feed the needy, and the orphan, and the captive,
و بر (مبنای) دوستی خدا (و طعامشان)، آن را به بینوا و یتیم و اسیر می‌خورانند.

and they feed, for the love of allah, the indigent, the orphan, and the captive,-
و بر (مبنای) دوستی خدا (و طعامشان)، آن را به بینوا و یتیم و اسیر می‌خورانند.