Results for cheek translation from English to Persian

cheek
گونه

on the cheek .
روي گونه .

. . .touch thy cheek!
لبهاي تو رولمس کنم

you have something on your cheek.
.يه چيزي روي صورتته

my butt cheek is waking up!
!کونم داره به هوش مياد

i can feel the wind in your cheek .
من ميتونم باد را در . گونه هاي تو حس کنم .

you got a bloody cheek . sorry .
داري خون و خونريزي راه ميندازي متاسفم .

you have the cheek to ask for forgiveness
تو چشم سفيد هستي که مي خواي ببخشمت

oconnell ohh can you believe the cheek .
اوکانلاوهباورت ميشه چى ميگه .

all in the one cheek , or spreading them out .
همش را يک طرف باسنم بزني يا اينکه دو طرف بزني .

and unto him that smiteth thee on the one cheek .
و هر كسي كه بر گونه‌ي تو سيلي ‌زد .

sabeeka al shamlan hits back, tongue in cheek:
سبیکه الشملان نیز با طنزی ناباورانه به موضوع می‌نگرد:

.else would a maiden blush bepaint my cheek .
اونگه به سرخي بکارت .

my bum has gone asleep again , all down the left cheek .
واي دوباره پاهام خواب رفتند .

if someone slaps you , they can slap the other cheek too .
اگر کسي بهت سيلي بزنه ميتونه به لپ ديگتم بزنه .

and he said the dog had bitten his baby sister on the cheek,
و گفت كه اون سگ ، گونه خواهر كوچكش رو گاز گرفته بود

it was the tears that were indistinguishable from the gulf that were falling down my cheek.
اشکهایی که ازگونه ام لبریز بودند، غير قابل‌ تشخيص‌ از خلیج بودند.

and in addition mr . , i do not serve any king . i can cut a cheek .
و بعلاوه من براي هيچ پادشاهي تا حالا سرويس ندادم اما حاضرم شرط ببندم که در 10 دقيقه .

they're supposedly tongue-in-cheek, but they're actually dangerous.
به نظر مي‌سرد كه اينها طنز باشند اما درواقع بسيار خطرناكند

and turn not away thy cheek from men nor walk on the earth stultingly, verily allah loveth not any vainglorious boaster.
(پسرم!) با بی‌اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد.