Results for coffin translation from English to Persian

coffin
تابوت

coffin nail .
سيگار درجه يک .

its just the open coffin .
این فقط یه تابوته که درش بازه .

its like lifting a coffin .
انگار داري تابوت حمل ميکني .

i mean... his body? the coffin?
منظورم جسدشه...توي تابوت

just because he was in a coffin
چون که داخلِ تابوت بوده

i almost went home in a coffin .
نزديك بود با يک تابوت به خونه برگردم .

how the hell he got out of a coffin.
قبلا مُرده و الان يادِش نمياد

and a coffin in the middle of the room .
و يک تابوت در وسط اتاق بود .

beside this coffin , something you must all know .
حرفي كه همه‌ي شما بايد بشنويد .

no, i'll make you a nice coffin instead.
نه، من به جاش براي تو يه تابوت مي سازم.

by evening they lay on the coffin still and dead .
كه شامگاهان آرام و خاموش درون تابوت خفته‌اند .

a distraught woman draped across her husbands coffin .
زني غمگين که خود را روي تابوت همسرش انداخته .

the coffin process is over, please move it to mortuary.
كارهاي معمول تمام شده لطفا ايشون رو براي دفن ببريد

i bet you wont give up until the last nail is in the coffin .
شرط ميبندم شما به هيچ وجه تسليم نميشيد .

by the bones of the dead man in this coffin , i curse you .
بوسيله استخوان‌هاي مرده اين تابوت تو را نفرين ميكنم .

i want a white coffin , and i want it specially lined with satin .
دلم ميخواد تابوتش سفيد باشه و با ساتن سفيد تودوزي بشه .

a-and to give it to locke?! he's in a coffin!
به لاک بدم؟؟ اون توي تابوته

but they are professionals , they stopme in a coffin as they know that i speak. .
اين را از من نخواه . ادمها مثل يك جانور هستن . اگر بدونن من خبرچينيشون را كردم لش من را تويه زباله دوني ميندازن .

jesus approaches the coffin and tells the man inside to get up, and he does so.
بر اساس اناجیل در زمانهای مختلف عیسی شیاطین را از بدن مردم خارج می‌کند.