Trying to learn how to translate from the human translation examples.
From professional translators, enterprises, web pages and freely available translation repositories.
your dedication is to be commended .
فداکاري تو بدون ستايش نميمونه من براي تو خواستم .
Last Update: 2011-10-24
Usage Frequency: 1
Quality:
i should have commended you on your feat
بايد زودتر به شما تبريك ميگفتم
Last Update: 2011-10-24
Usage Frequency: 1
Quality:
it is to be commended . what is its number .
بايد مورد ستايش قرار بگيره شماره اش چنده .
Last Update: 2011-10-24
Usage Frequency: 1
Quality:
or so you think . you dedication is to be commended .
همانطور که فکر ميکردي فداکاري تو بدون پاداش نميمونه .
Last Update: 2011-10-24
Usage Frequency: 1
Quality:
make haste , and if we wed , youll be commended , sir .
شتاب کن ، اگر ما به هم برسيم تو پاداش خواهي گرفت .
Last Update: 2011-10-24
Usage Frequency: 1
Quality:
they will be guided with gentle words, and guided to the commended path.
آنان به آن سخن پاك و به راه خداوند ستودنى راهنمايى شدهاند.
Last Update: 2014-07-03
Usage Frequency: 1
Quality:
the who has commended the efforts of chinese authorities in managing and containing the epidemic.
سازمان جهانی بهداشت، تلاشهای مقامات چین برای مدیریت و مهار این همهگیری را ستایش کرد.
Last Update: 2020-08-25
Usage Frequency: 1
Quality:
he said: i perceived what they perceive not, so i seized a handful from the footsteps of the messenger, and then threw it in. thus my soul commended to me.
(سامری) گفت: من از چیزهائی (در صنعت و هنر مجسّمهسازی) آگاهم که بنیاسرائیل از آنها آگاه نیستند. من مقداری از آثار (تعالیم و قوانین) پیغمبر (خدا موسی) را برگرفتم و برای (گولزدن دیگران) آن را (به شکم گوساله) ریختم. این چنین نفْسِ من مطلب را در نظرم آراست (و آنچه میخواستم انجام دادم). [[معنی دیگر آیه که تنها نقل قول از زبان سامری است عبارت است از: سامری گفت: چیزی را من دیدهام که آنان ندیدهاند (که جبرئیل فرشته وحی است) و از جای پای (اسب) جبرئیل مشتی (خاک) برگرفتم و آن را (به درون گوساله) ریختم، و نفْس من این چنین کار را در نظرم آراست. «بَصُرْتُ»: دیدم. مراد از دیدن در اینجا، فهم کردن و پیبردن و دانستن فنون مجسّمهسازی و تمثالگری است. «فَقَبَضْتُ قَبْضَةً»: مشتی را برگرفتم. مراد برداشتن مقداری از تورات و عمل کردن بدان است. «أَثَرِ الرَّسُولِ»: اثر پیغمبر. مراد از (أَثَر) تورات، و مراد از (الرَّسُول) موسی است. «نَبَذْتُ»: انداختم. رها کردم. «سَوَّلَتْ»: آن را زینت داد و گرامی و شیرین کرد (نگا: یوسف / 18 و 83).]]
Last Update: 2014-07-03
Usage Frequency: 1
Quality:
and we have commended unto man kindness toward parents. his mother beareth him with reluctance, and bringeth him forth with reluctance, and the bearing of him and the weaning of him is thirty months, till, when he attaineth full strength and reacheth forty years, he saith: my lord! arouse me that i may give thanks for the favour wherewith thou hast favoured me and my parents, and that i may do right acceptable unto thee. and be gracious unto me in the matter of my seed. lo! i have turned unto thee repentant, and lo! i am of those who surrender (unto thee).
آدمى را به نيكى كردن با پدر و مادر خود سفارش كرديم. مادرش بار او را به دشوارى برداشت و به دشوارى بر زمين نهاد. و مدت حمل تا از شير بازگرفتنش سى ماه است تا چون به سن جوانى رسد و به چهل سالگى درآيد، گويد: اى پروردگار من، به من بياموز تا شكر نعمتى كه بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به جاى آرم. كارى شايسته بكنم كه تو از آن خشنود شوى و فرزندان مرا به صلاح آور. من به تو بازگشتم و از تسليمشدگانم.
Last Update: 2014-07-03
Usage Frequency: 1
Quality: