Results for complaint translation from English to Persian

complaint .
دادخواهي .

do you have a complaint .
شكايتي دارين .

lets go and file a complaint .
ميتوني بري . جاو يين پرونده يک شکايت .

without a word of complaint?
بدون اینکه یک کلمه شکایت بکنی؟

i cant imagine what your complaint is .
نميدونم از چي شکايت ميکني .

since a complaint has been lodged , .
وقتي كه يک شكايت ثبت ميشه .

no , why a complaint that im doing. .
نه ، چرا . يك شكايتي كه من دنبالشم .

so i can bear my pain without complaint .
آنوقت بي هيچ شکايتي دردم را تحمل خواهم کرد .

file a faulty complaint , and they dock you .
اگه شکاييت ناقص باشه ، اونا جريمه‌ت مي‌کنند .

everyone comes here,and has a complaint. .
همه اينجا مياد . شكايت ميكنن . و ميشينن .

and you might be focusing on your complaint , .
و یا شاید تمرکز بر روی چیزای که به شما ظلمی کردند .

i have no complaint of their medical skill.
من شكايتي از روش درمان اونها ندارم

if we dont , hes threatening to write a complaint .
اگه اينکارو نکنيم تهديد کرده که ازمون شکايت ميکنه .

l never heard a single complaint from the tenant .
هيچوقت ، حتي يك شكايت هم از مستاجر .

please take it up with the head of my complaint department , .
با مسئول دفترم صحبت کنيد .

lf you have not been fully orientated , you must file a complaint .
اگه کاملآ توجيه نشدي بايد يک پرونده‌ي شکايت تشکيل بدي .

he needs someone who looks like her to withdraw the complaint .
به يک نفر نياز داشته که شبيه دخترش باشه تا شکايت را پس بگيره .

yes , i believe it was mentioned in the complaint serban lodged .
بله من قبول دارم در شکاياتم ذکر شده بود که سربن منزل را داده .

in the absence of any physical evidence or a direct complaint from, uh...
... بدون داشتن هرگونه مدرک عيني يا شکايت مستقيم از طرف

but, being human, he's immediately thinking of his next complaint.
ولی، چون انسان است، بلافاصله بفکرِ شکایتِ بعدیش میافتد.