Results for consistent translation from English to Persian

consistent
سازگاری

consistent .
نامتناقض .

angles are consistent.
.زاويه هاش سازگار نيستند

and this was very consistent.
و این خیلی سازگار بود.

we have no consistent testing.
ما هیچ داده مداومی از یک گروه از مردم نداریم.

united . doing consistent parenting .
يه جور ، محکم ، مثه پدر و مادر خوب عمل کنيم .

consistent with our intel on alkhoei .
که با اطلاعات ما در الکوهي سازگاري دار .

consistent with all national security directives .
سازگار با دستورات امنيت ملي .

these are consistent with the craftsmanship of buyeo.
اينها با صنعتگران بويه يو سازگارند

for further information, see ω-consistent theory.
برای اطلاعات بیشتر، به ω-consistent theory مراجعه کنید.

a consistent looking theme with an elegant touch.
name

various evidence from human infants is consistent with this.
برخی از شواهد در نوزادان انسان با این مسئله همخوانی دارد.

on defeating han nation consistent with hae mo su's?
با هائه مو سو هم هدف نبودند؟

so the first consistent component of regret is basically denial.
بدین ترتیب، اولین ویژگی اصلی پشیمانی، اساسا" انکار است. بدین ترتیب، اولین ویژگی اصلی پشیمانی، اساسا" انکار است.

fixed the i18n stuff and made sure the indentation was consistent: p
i18n را ثابت کرد ، و مطمئن شد که تورفتگی شامل: p بود.

we need to make the best mathematical models we can, the most consistent ones.
ما نيازمنديم كه بهترين مدلهاي رياضي كه مي تونيم رو بسازيم، پايدارترين اونها رو. ما نيازمنديم كه بهترين مدلهاي رياضي كه مي تونيم رو بسازيم، پايدارترين اونها رو.

our intuition is really fooling us in a repeatable, predictable, consistent way.
غریزهٔ ما دارد به طور مکرر، قابل پیش‌بینی و استوار ما را می‌فریبد.

but it turns out that regret feels awful in four very specific and consistent ways.
اما اینطور معلوم می شه که پشیمانی در چهار مورد بسیار خاص و منطقی ، خیلی وحشتناکه. اما اینطور معلوم می شه که پشیمانی در چهار مورد بسیار خاص و منطقی ، خیلی وحشتناکه.

=== biased but consistent ===alternatively, an estimator can be biased but consistent.
بصورتی مشابه، یک برآوردگر می تواند بااریبی اما سازگار باشد.

an internal node of the search tree represents an assignment of a variable that is consistent with the previous ones.
گره‌های درونی در پس‌پرش نمیتوانند همانند حرکتی که در برگهای انتهایی یک درخت انجام می‌گرفت را انجام بدهند.